"•میکاپر من•" "•پارت18•"
قسمت هیجدهم:
به سرفه افتادم.تهیونگ نشست و بطری آبی که کنارم بود رو برام باز کردم و به سمتم گرفت آبو گرفتم و تا اخر خوردم همه با تعجب به بطری نگاه میکردن خودمم دست کمی نداشتم، لبخندی زدم و گفتم ـ تشنم بود دیگه. از روی زیرانداز بلند شدم. کتی ـ اقای کیم کارتون چیه؟. تهیونگ هم بلند شد و لباشو با زبونش خیس کرد. ته ـ اینجا نمیشه بریم یجای دیگه. کتی ـ اوم باشه ولی کجا. ته ـ دنبالم بیا. دنبالش راه افتادم و رفتیم جایی که تو دید نبود.کتی ـ کارتون چیه؟!. دستاشو زد به کمرش و سرشو پاین انداخته بود انگار با گفتن حرفش کمی استرس داشت. ته ـ خوب ببینید وقتی اینو میگم لطفا اعصبانی نشید میدونم بدون گفتن به شما همچین تصمیم مسخره ای گرفتم اما... دیدم مکث کرد منم کنجکاو شدم تا بدونم چه تصمیمی گرفته،ته ـ به کمپانی گفتم که با شما قرار میزارم!. چشمام گرد شد زود دستمو گرفتم جلوی دهنم و با خنده گفتم ـ هه الکی؟!.تهیونگ اخمی کرد و دستاشو تو جیب شلوارش کرد و تیکشو داد به دیوار. ته ـ من کاملا جدیم.اصلا نمیدونستم چی بگم قرار دیگه چیه اوف، بدون هیچ حرفی خواستم ازش دور شم که مچ دستمو گرفت و با للتماس نگام کرد ـ خواهش میکنم من زیاد شیپ میشم و این شیپ شدن برام کلی دردسر درست کرده. دلم براش سوخت. کتی ـ باشه قبوله اما تا چند ماه میخوای گرل فرندت باشم؟!. لبخندی زد و گفت ـ ممنون، تا وقتی که فنا دست از شیپ کردن بردارن. کتی ـ اهان امیدوارم قراردادمون زود تموم شه.اونم سری تکون داد و زیر لب چیزی گفت اما من متوجه نشدم..... صبح روز بعد...
صبح که از خواب بیدار شدم اولین چیزی که برداشتم گوشیم بود تند رفتم تو سایت بیگ هیت موزیک با خودن بیانه جدیدشون نفسمو بیرون دادم "کیم تهیونگ عضو گروه بی تی اس با دختری که میکاپر اون بود قرار میگذارد" رفتم تو قسمت کامنت ها.
ـ من تا عکساشون رو نبینم باور نمیکنم
ـ دختره چشم سفید اصلا چی داشته که تهیونگ جذبش شده
ـ بنظر زوج دوستداشتنی هستن
ـ باورم نمیشه مگه بیگ هیت ارتیست های متاهل رو قبول نمیکرد؟!.
بیشتر کامنت ها منفی بودن و کم کامنت مثبت بود اینترنت گوشیو خاموش کردم گوشیمو انداختم رو تخت خواستم بلند شم که با زنگ خوردن گوشیم دوباره برداشتمش با دیدم اسم مدیر پی دی نیم تماسو وصل کردم.
ـ بله جناب پی دی نیم؟!
پی ـ تا ساعت آینده تو کافی شاپ..... باشید.
ـ بله حتما.
تماسو قطع کردم، الان چیکار کنم اگه برم بیرون دخلم اومده، دیوونم من اونا که عکس منو ندیدن ولی از فردا باید با بیرون خدافظی کنم قراره همه قاتلم باشن پوفی کشیدم و یه سارافون شیک در عین حال ساده رو برداشتم و پوشیدمش سارافون تضاد قشنگیو با پوست سفیدم ایجاد کرده بود.... ساعت ده صبح تو کافی شاپ
روی صندلی نشسته بودم زیر چشمی به تهیونگ نگاه میکردم خیلی جذاب شده بودم سرمو پایین گرفتم ریز خندیدم، انگار متوجه شده باشه بهم گفت ـ داری به چی میخندی؟!. خودمم نمیدونم داشتم به چی میخندیدم.کتی ـ هیچی یاد یه خاطره اتفادم خندم گرفت. ته ـ چطوره تعریف کنید منم بخندم. به بالا نگاهی انداختم و گفتم ـ چیدمان اینجا خیلی قشنگه. لبخندی زد ـ اره خیلی قشنگه، میشه خاطرتون تعریف کنی؟!. پوف چشمامو بستم و دستمو روی سرم گرفتم یهو چشمامو باز کردم و به تهیونگ نگاه کردم دیدم داره کنجکاو نگام میکنه. کتی ـ لامصب نت ذهنم خیلی ضعیفه هرکاری میکنم اپلود نمیشه. با حرفم زد زیر خنده. ته ـ باشه نگو.
پایان پارت18
کامنت و لایکاتون گلااااام؛))
به سرفه افتادم.تهیونگ نشست و بطری آبی که کنارم بود رو برام باز کردم و به سمتم گرفت آبو گرفتم و تا اخر خوردم همه با تعجب به بطری نگاه میکردن خودمم دست کمی نداشتم، لبخندی زدم و گفتم ـ تشنم بود دیگه. از روی زیرانداز بلند شدم. کتی ـ اقای کیم کارتون چیه؟. تهیونگ هم بلند شد و لباشو با زبونش خیس کرد. ته ـ اینجا نمیشه بریم یجای دیگه. کتی ـ اوم باشه ولی کجا. ته ـ دنبالم بیا. دنبالش راه افتادم و رفتیم جایی که تو دید نبود.کتی ـ کارتون چیه؟!. دستاشو زد به کمرش و سرشو پاین انداخته بود انگار با گفتن حرفش کمی استرس داشت. ته ـ خوب ببینید وقتی اینو میگم لطفا اعصبانی نشید میدونم بدون گفتن به شما همچین تصمیم مسخره ای گرفتم اما... دیدم مکث کرد منم کنجکاو شدم تا بدونم چه تصمیمی گرفته،ته ـ به کمپانی گفتم که با شما قرار میزارم!. چشمام گرد شد زود دستمو گرفتم جلوی دهنم و با خنده گفتم ـ هه الکی؟!.تهیونگ اخمی کرد و دستاشو تو جیب شلوارش کرد و تیکشو داد به دیوار. ته ـ من کاملا جدیم.اصلا نمیدونستم چی بگم قرار دیگه چیه اوف، بدون هیچ حرفی خواستم ازش دور شم که مچ دستمو گرفت و با للتماس نگام کرد ـ خواهش میکنم من زیاد شیپ میشم و این شیپ شدن برام کلی دردسر درست کرده. دلم براش سوخت. کتی ـ باشه قبوله اما تا چند ماه میخوای گرل فرندت باشم؟!. لبخندی زد و گفت ـ ممنون، تا وقتی که فنا دست از شیپ کردن بردارن. کتی ـ اهان امیدوارم قراردادمون زود تموم شه.اونم سری تکون داد و زیر لب چیزی گفت اما من متوجه نشدم..... صبح روز بعد...
صبح که از خواب بیدار شدم اولین چیزی که برداشتم گوشیم بود تند رفتم تو سایت بیگ هیت موزیک با خودن بیانه جدیدشون نفسمو بیرون دادم "کیم تهیونگ عضو گروه بی تی اس با دختری که میکاپر اون بود قرار میگذارد" رفتم تو قسمت کامنت ها.
ـ من تا عکساشون رو نبینم باور نمیکنم
ـ دختره چشم سفید اصلا چی داشته که تهیونگ جذبش شده
ـ بنظر زوج دوستداشتنی هستن
ـ باورم نمیشه مگه بیگ هیت ارتیست های متاهل رو قبول نمیکرد؟!.
بیشتر کامنت ها منفی بودن و کم کامنت مثبت بود اینترنت گوشیو خاموش کردم گوشیمو انداختم رو تخت خواستم بلند شم که با زنگ خوردن گوشیم دوباره برداشتمش با دیدم اسم مدیر پی دی نیم تماسو وصل کردم.
ـ بله جناب پی دی نیم؟!
پی ـ تا ساعت آینده تو کافی شاپ..... باشید.
ـ بله حتما.
تماسو قطع کردم، الان چیکار کنم اگه برم بیرون دخلم اومده، دیوونم من اونا که عکس منو ندیدن ولی از فردا باید با بیرون خدافظی کنم قراره همه قاتلم باشن پوفی کشیدم و یه سارافون شیک در عین حال ساده رو برداشتم و پوشیدمش سارافون تضاد قشنگیو با پوست سفیدم ایجاد کرده بود.... ساعت ده صبح تو کافی شاپ
روی صندلی نشسته بودم زیر چشمی به تهیونگ نگاه میکردم خیلی جذاب شده بودم سرمو پایین گرفتم ریز خندیدم، انگار متوجه شده باشه بهم گفت ـ داری به چی میخندی؟!. خودمم نمیدونم داشتم به چی میخندیدم.کتی ـ هیچی یاد یه خاطره اتفادم خندم گرفت. ته ـ چطوره تعریف کنید منم بخندم. به بالا نگاهی انداختم و گفتم ـ چیدمان اینجا خیلی قشنگه. لبخندی زد ـ اره خیلی قشنگه، میشه خاطرتون تعریف کنی؟!. پوف چشمامو بستم و دستمو روی سرم گرفتم یهو چشمامو باز کردم و به تهیونگ نگاه کردم دیدم داره کنجکاو نگام میکنه. کتی ـ لامصب نت ذهنم خیلی ضعیفه هرکاری میکنم اپلود نمیشه. با حرفم زد زیر خنده. ته ـ باشه نگو.
پایان پارت18
کامنت و لایکاتون گلااااام؛))
۲۷.۵k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲