(وقتی قبلن فقط طرفدارشون بودی و الان همگروهیشون و می دونس
(وقتی قبلن فقط طرفدارشون بودی و الان همگروهیشون و میدونستی روی کی کراشن و......)
هوففففففف های من جانگ آت هستم عضو گروه آستری کیذز من روی فیلیکس کراشم ولی اون نه اون منو به چشم خواهر خودش میبیند بقیه ی اعضا هم همینطور همه منو به چشم یک دوست میبینن منم تصمیم گرفتم مثل اونا باشم من چون قبلنا طرفدارشون بودم میدونستم کاپل مورد علاقمون کیه همشون عاشق یک آیدلن امروز مصاحبه داشتیم و قرار بود آز ما ها مصاحبه کنن وقتی سیدیم هر کسی روی صندلی خودش نشست منم همین کارو کردم نشستم مجری اومد اول از همه یک سوال پرسید
مجری :کاپل مورد علاقتون
آت سریع تر از همه جواب داد و گفت
آت :جئون جونکوک
همشون تعجب کردند مخصوصا بنگ چان چون اون میدونست عاشق فیلیکسی ولی همشون یک دلیل آوردن و پیچوندن
مجری :خانوم جانگ آیا شما با کسی قرار میزارید
آت :بله
همه تعجب کردند ولی برعکس همه فیلیکس با یک پوزخند دردناک نگاهت میکرد تو این نگاهو میشناسی اون از یک چیزی ناراحت بود فقط نمیدونستی چی بود که اونو ناراحت کرده بود .
مجری :اوه خانوم جانگ یکی از طرفداراتون گفته من دیونتتونم
آت :هیچکس دیونه نیست فقط کافیه با استاندارد های جامعه آشنا نباشی که کم کم دیونت کنن!
فیلیکس دیگه تاقت نیاورد پاشود و گفت
فیلیکس :مثلن میخواستم بگم دوست دارم مرسی که اینقدر زود دلمو شکوندی
آت :فیلیکس تو داری چی میگی
فیلیکس :دوست دارم
آت گیج بود نمیتونست تصمیم درستی بگیره ولی اون فیلیکس رو دوست داشت فیلیکس هم میدونست داری دروغ میگی بنگ چان به اون گفته بود که عاشقشی و همین باعث تعجبش میشد
آت :دوست دارم
جیغ و فریاد استف ها
فیلیکس اومد بعلت کرد و گفت
فیلیکس :من عاشق لبخدت شدم !
هوففففففف های من جانگ آت هستم عضو گروه آستری کیذز من روی فیلیکس کراشم ولی اون نه اون منو به چشم خواهر خودش میبیند بقیه ی اعضا هم همینطور همه منو به چشم یک دوست میبینن منم تصمیم گرفتم مثل اونا باشم من چون قبلنا طرفدارشون بودم میدونستم کاپل مورد علاقمون کیه همشون عاشق یک آیدلن امروز مصاحبه داشتیم و قرار بود آز ما ها مصاحبه کنن وقتی سیدیم هر کسی روی صندلی خودش نشست منم همین کارو کردم نشستم مجری اومد اول از همه یک سوال پرسید
مجری :کاپل مورد علاقتون
آت سریع تر از همه جواب داد و گفت
آت :جئون جونکوک
همشون تعجب کردند مخصوصا بنگ چان چون اون میدونست عاشق فیلیکسی ولی همشون یک دلیل آوردن و پیچوندن
مجری :خانوم جانگ آیا شما با کسی قرار میزارید
آت :بله
همه تعجب کردند ولی برعکس همه فیلیکس با یک پوزخند دردناک نگاهت میکرد تو این نگاهو میشناسی اون از یک چیزی ناراحت بود فقط نمیدونستی چی بود که اونو ناراحت کرده بود .
مجری :اوه خانوم جانگ یکی از طرفداراتون گفته من دیونتتونم
آت :هیچکس دیونه نیست فقط کافیه با استاندارد های جامعه آشنا نباشی که کم کم دیونت کنن!
فیلیکس دیگه تاقت نیاورد پاشود و گفت
فیلیکس :مثلن میخواستم بگم دوست دارم مرسی که اینقدر زود دلمو شکوندی
آت :فیلیکس تو داری چی میگی
فیلیکس :دوست دارم
آت گیج بود نمیتونست تصمیم درستی بگیره ولی اون فیلیکس رو دوست داشت فیلیکس هم میدونست داری دروغ میگی بنگ چان به اون گفته بود که عاشقشی و همین باعث تعجبش میشد
آت :دوست دارم
جیغ و فریاد استف ها
فیلیکس اومد بعلت کرد و گفت
فیلیکس :من عاشق لبخدت شدم !
۴.۶k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.