پارت سه لایو کوک
جونگکوک: الان ساعت 10:32 دقیقهست
اگر میخواید برید بخوابید، برید
لازم نیست نگاه کنید من مجبورتون نمیکنم
برادر اونجا ساعت دهه اینجا بعد از ظهره 😂
یه آرمی بهش گفت گرمت نیست و کوک گقت نه زیرش چیزی ندارم میخوای ببینی؟ ......اوک سخنی نیس
بعدش زیپ لباسش ک وا کردددد هعبببببب
بعد با نخ پروانه درست کرد
و لباسهای اسکی همراه با آتیش
میگه چرا با من مثل بچهها رفتار میکنید؟من بیست و هفت سالمه من دیگه بالغ شدم بابا تو هرچقدر بزرگ بشی بازم بیبی ماییی
جونگکوک: من فهمیدم که باید دلیلی وجود داشته باشه که اینقدر از ما حمایت میکنید و بهخاطرش یه خورده اعتماد به نفسم رفته بالا میخوام با حس برم جلو و بهش اعتماد کنم حتی به غلط: من توی لایو قبلی پرسیدم چرا ما رو دوست دارید و از ما حمایت میکنید
تصمیم گرفتم دیگه بهش فکر نکنم البته که از همهی محبتها و حمایتهای شما آگاهم ولی تصمیم گرفتم بیشتر به حس خودم اعتماد کنم
میگه دارم به این فکر میکنم، اگه یکار احمقانه انجام بدم بازم دوسم دارید؟ اگه چیزی از خودم نداشته باشم بازم دوسم دارید؟ من هرجور باشی خودم دوست دارم قصه نخور جونگکوکا:)
آرمی بیشعور بعدی: کاش الان اونجا کنارت بودم تا مجبور نشی تنهایی بنوشی.
جونگکوک: ولی ما الانم باهمیم. حرف زدن اینجوری نشون نمیده ما الان کنار همیم؟
جناب این روزا زیاد شیر موز نمیخورن. ...
آرمی: نمیخوای بیای اینستا؟
جونگکوک: چرا بیام اونجا؟ اینجا خیلی بهتره
آرمی: میخوام جای ویسکی تو باشم.
جونگکوک: اوه نمیشه( چرااااااا)
جونگکوک: هنوز دارم به اونی که گفت میخوام ویسکیت باشم فکر میکنم
آدم عجیبی هستی( عوامل ما عجیبیممممم)
جونگکوک: یعنی چی که باهم بخوابیم؟من مثل سری پیش نمیخوابم که ویورس لایوو قطع کنه سری پیش یه اشتباه بود هدفم اینه شمارو بخوابونم(یکی ذهن منحرف من و جمع کنه )
و اتمام انرژی و شب بخیر :)
اگر میخواید برید بخوابید، برید
لازم نیست نگاه کنید من مجبورتون نمیکنم
برادر اونجا ساعت دهه اینجا بعد از ظهره 😂
یه آرمی بهش گفت گرمت نیست و کوک گقت نه زیرش چیزی ندارم میخوای ببینی؟ ......اوک سخنی نیس
بعدش زیپ لباسش ک وا کردددد هعبببببب
بعد با نخ پروانه درست کرد
و لباسهای اسکی همراه با آتیش
میگه چرا با من مثل بچهها رفتار میکنید؟من بیست و هفت سالمه من دیگه بالغ شدم بابا تو هرچقدر بزرگ بشی بازم بیبی ماییی
جونگکوک: من فهمیدم که باید دلیلی وجود داشته باشه که اینقدر از ما حمایت میکنید و بهخاطرش یه خورده اعتماد به نفسم رفته بالا میخوام با حس برم جلو و بهش اعتماد کنم حتی به غلط: من توی لایو قبلی پرسیدم چرا ما رو دوست دارید و از ما حمایت میکنید
تصمیم گرفتم دیگه بهش فکر نکنم البته که از همهی محبتها و حمایتهای شما آگاهم ولی تصمیم گرفتم بیشتر به حس خودم اعتماد کنم
میگه دارم به این فکر میکنم، اگه یکار احمقانه انجام بدم بازم دوسم دارید؟ اگه چیزی از خودم نداشته باشم بازم دوسم دارید؟ من هرجور باشی خودم دوست دارم قصه نخور جونگکوکا:)
آرمی بیشعور بعدی: کاش الان اونجا کنارت بودم تا مجبور نشی تنهایی بنوشی.
جونگکوک: ولی ما الانم باهمیم. حرف زدن اینجوری نشون نمیده ما الان کنار همیم؟
جناب این روزا زیاد شیر موز نمیخورن. ...
آرمی: نمیخوای بیای اینستا؟
جونگکوک: چرا بیام اونجا؟ اینجا خیلی بهتره
آرمی: میخوام جای ویسکی تو باشم.
جونگکوک: اوه نمیشه( چرااااااا)
جونگکوک: هنوز دارم به اونی که گفت میخوام ویسکیت باشم فکر میکنم
آدم عجیبی هستی( عوامل ما عجیبیممممم)
جونگکوک: یعنی چی که باهم بخوابیم؟من مثل سری پیش نمیخوابم که ویورس لایوو قطع کنه سری پیش یه اشتباه بود هدفم اینه شمارو بخوابونم(یکی ذهن منحرف من و جمع کنه )
و اتمام انرژی و شب بخیر :)
۱۲.۷k
۲۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.