part :3
part :3
ویو تهیونگ (علامت تهیونگ + علامت کوک _ و علامت بقیه هم ×)
چرخیدم سمت پسری که پشتم بود نمیدونستم اونجاست وقتی برگشتم کاملا مات و مبهوت موندم . خدا چه کرده بود . زیبا بود . واقعا زیبا بود چشماش درشت بود و سرد . صورت بی نقصی داشت . برای بار اول به قدرت خدا پی بردم :)
راوی :[عاخی کاش یکی بود اینجوری از ماهم تعریف میکرد 🥲]
صبرکن صبرکن الان چیشد من از زیبای یه پسر اینهمه به وجد اومدم ؟ خنده داره هه یا تهیونگ به خودت بیا اون همجنس توعه تو نمیتونی اونو اینجوری توصیفش کنی ولی برا سوال بود چرا نسبت به کتک خوردن پدرش اینهمه بی تفاوت بود ینی این مرتیکه باهاش چیکار کرده بود /
همینجوری داشتم با خودم حرف میزدم که یهو از حرفی مردی که جلو پام بود از تعجب چشمام چهار تا شد 🫣
ویو تهیونگ (علامت تهیونگ + علامت کوک _ و علامت بقیه هم ×)
چرخیدم سمت پسری که پشتم بود نمیدونستم اونجاست وقتی برگشتم کاملا مات و مبهوت موندم . خدا چه کرده بود . زیبا بود . واقعا زیبا بود چشماش درشت بود و سرد . صورت بی نقصی داشت . برای بار اول به قدرت خدا پی بردم :)
راوی :[عاخی کاش یکی بود اینجوری از ماهم تعریف میکرد 🥲]
صبرکن صبرکن الان چیشد من از زیبای یه پسر اینهمه به وجد اومدم ؟ خنده داره هه یا تهیونگ به خودت بیا اون همجنس توعه تو نمیتونی اونو اینجوری توصیفش کنی ولی برا سوال بود چرا نسبت به کتک خوردن پدرش اینهمه بی تفاوت بود ینی این مرتیکه باهاش چیکار کرده بود /
همینجوری داشتم با خودم حرف میزدم که یهو از حرفی مردی که جلو پام بود از تعجب چشمام چهار تا شد 🫣
۴.۸k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.