حس میکنم خیلی دارم کشش میدم ن؟! شماهم ی نظر بدین خوو
Part° 22
ساعت نزدیک 10 بود و همه اومده بودن.. بعضیا درحال رقصیدن بودن و بعضیا هم نوشیدنی میخوردن و کیس میگرفتن..پیشخدمت ها مدام درحال پذیرایی بودن و کمو کاستی هارو به مامانم میگفتن...
+اون شب برای من شب به یادماندنی بود..بعد سال ها مامانو خواهرم دیدم و تو اون چند روز خیلی مراقبم بودن..دوستای جدید و همینطور شورکات جدیدی پیدا کردم...واقعا از ته دلم خوشحال بودم..چی میشه اگه خانواده از هم نمی پاچید؟...
اونا اونقدر عاشق هم بودن که الگوی بقیه عاشق معشوقا هم بودن..
هیچ وقت نفهمیدم برای چی طلاق گرفتن..هروقت ازشون میپرسیدم چشماشون پر اشک میشد ولی برق میزد...فقط وقتی یاد هم می افتادن برق چشماشون نمایان میشد.. ولی بازم موضوع عوض میکردن.
حسم بهم میگه هنوز همو دوست دارن...
باید بفهمم قضیه چی بوده...
(ویو مهمونی)*
(میخوام رقص اتو نشونتون بدم..یعنی توضیح بدم)
انگشتاش رو برد لای موهاش و دسته ای از موهای بلندشو به سمت بالا برد و سرشو به یه طرف کج کرد و گوشه لبشو به حالت سسکی گاز گرفت...نشست روی پاهاش و همینطور که اروم بالا میومد باسنشو به حالت سسکی به سمت عقب بردو با سینه به سمت جلو اومد(امیدوارم فهمیده باشین😁)
¶اوو گرل همینه..یههه
+نگاه های ریزی به ته و کوک مینداختم..چشماشون کلا رو من بود... داشتن فشار میخوردن😆..از فشار زیاد تند تند لیوان های مشروباشونو سر میکشیدن...
....
+اهه گاددد هوفف یزره بشینم خیلی رقصیدم...اخیشش
حیحححح 1 عه نمیخوان برن خونشون!!
دوربین گوشیمو رو به دیجی گرفتم و دوبار پشت سر هم چراغ قوه گوشیمو خاموش روشن کردم..
به دیجی گفته بودم وقتی اینکارو کردم یعنی تمومش کن
اونم منظورمو گرفت و کم کم اهنگو ملایم کرد و مهمونارو فرستاد برن....
همه رفتن به غیر از ما 9 نفر... هممون کنار هم ایستاده بودیم که گفتم...
+امم... از همتون بابت اینکه تو این مدت کنارم بودین و مراقبم بودید ممنونم...خوشحالم که شماهارو دارم 🙂
×🤧 احساساتی شدم..بیا بغلم.. همو بغلم کرده بودیم که یهو..
م.ا:🤧اا دختر مهربونم..تا مامان اومد ما دوتارو بغل کرد املیا هم پرید بغلمون... چهارتایی همو بغل کردیم
+همچین چسبیدین بهم انگار میخوام برمو برنگردم..ولم کنید خفه شدم
¶خوب بستی جونم فردا کلی کار دارم باید برم
(مدل خداحافظی کردن منو سوهو) انگشت شصتو اشاره و وسطی دستامونو به حالت سوسولانه ای روی شونه هم میزاریم و لبامونو غنچه میکنیم و 3 بار گونه هامونو بهم میچسبونیم و صدای بوس درمیاریم
¶فعلا خداحافــــــــــــظ
___________________________________
پایان پارت 22
سعی میکنم یه پارت دیگه امروز بزارم براتون🙃
ساعت نزدیک 10 بود و همه اومده بودن.. بعضیا درحال رقصیدن بودن و بعضیا هم نوشیدنی میخوردن و کیس میگرفتن..پیشخدمت ها مدام درحال پذیرایی بودن و کمو کاستی هارو به مامانم میگفتن...
+اون شب برای من شب به یادماندنی بود..بعد سال ها مامانو خواهرم دیدم و تو اون چند روز خیلی مراقبم بودن..دوستای جدید و همینطور شورکات جدیدی پیدا کردم...واقعا از ته دلم خوشحال بودم..چی میشه اگه خانواده از هم نمی پاچید؟...
اونا اونقدر عاشق هم بودن که الگوی بقیه عاشق معشوقا هم بودن..
هیچ وقت نفهمیدم برای چی طلاق گرفتن..هروقت ازشون میپرسیدم چشماشون پر اشک میشد ولی برق میزد...فقط وقتی یاد هم می افتادن برق چشماشون نمایان میشد.. ولی بازم موضوع عوض میکردن.
حسم بهم میگه هنوز همو دوست دارن...
باید بفهمم قضیه چی بوده...
(ویو مهمونی)*
(میخوام رقص اتو نشونتون بدم..یعنی توضیح بدم)
انگشتاش رو برد لای موهاش و دسته ای از موهای بلندشو به سمت بالا برد و سرشو به یه طرف کج کرد و گوشه لبشو به حالت سسکی گاز گرفت...نشست روی پاهاش و همینطور که اروم بالا میومد باسنشو به حالت سسکی به سمت عقب بردو با سینه به سمت جلو اومد(امیدوارم فهمیده باشین😁)
¶اوو گرل همینه..یههه
+نگاه های ریزی به ته و کوک مینداختم..چشماشون کلا رو من بود... داشتن فشار میخوردن😆..از فشار زیاد تند تند لیوان های مشروباشونو سر میکشیدن...
....
+اهه گاددد هوفف یزره بشینم خیلی رقصیدم...اخیشش
حیحححح 1 عه نمیخوان برن خونشون!!
دوربین گوشیمو رو به دیجی گرفتم و دوبار پشت سر هم چراغ قوه گوشیمو خاموش روشن کردم..
به دیجی گفته بودم وقتی اینکارو کردم یعنی تمومش کن
اونم منظورمو گرفت و کم کم اهنگو ملایم کرد و مهمونارو فرستاد برن....
همه رفتن به غیر از ما 9 نفر... هممون کنار هم ایستاده بودیم که گفتم...
+امم... از همتون بابت اینکه تو این مدت کنارم بودین و مراقبم بودید ممنونم...خوشحالم که شماهارو دارم 🙂
×🤧 احساساتی شدم..بیا بغلم.. همو بغلم کرده بودیم که یهو..
م.ا:🤧اا دختر مهربونم..تا مامان اومد ما دوتارو بغل کرد املیا هم پرید بغلمون... چهارتایی همو بغل کردیم
+همچین چسبیدین بهم انگار میخوام برمو برنگردم..ولم کنید خفه شدم
¶خوب بستی جونم فردا کلی کار دارم باید برم
(مدل خداحافظی کردن منو سوهو) انگشت شصتو اشاره و وسطی دستامونو به حالت سوسولانه ای روی شونه هم میزاریم و لبامونو غنچه میکنیم و 3 بار گونه هامونو بهم میچسبونیم و صدای بوس درمیاریم
¶فعلا خداحافــــــــــــظ
___________________________________
پایان پارت 22
سعی میکنم یه پارت دیگه امروز بزارم براتون🙃
۶.۳k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.