𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝚃𝚗𝚊𝚗𝚕𝚖𝚘𝚚𝚞𝚒𝚕𝚒𝚌𝚊𝚝𝚒𝚘𝚗➖⃟🌟
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁴⁶
حرکت کردند...
حرکت کردند به سرزمینی دور دست ...
دور از دسترس قدرت ...
دور از دسترس ثروت ...
دور از دسترس آدمیان ...
برای به دست آوردن دستانی که گره خورده بود به هم....
برای به دست آوردن آزادی ...
برای به دست آوردن هم ...
دستانش را گرفت و به چشمان معصوم معشوقه اش نگاه کرد ...
موهای موج دار دخترک با جهت باد حرکت میکرد ...
پسر دلش نخواست مردی آن همه زیبایی را ببیند ...
سربندش را باز کردو دور موهای دخترش بست ...
بوسه ای بر پیشانی دختر زد ...
..........................................................................................
شب از نیمه گذشته بود ...
اسب ها را جایی بست ...
در نزدیکیشان مسافر خانه ای بود ...
سویا دختر شجاعی بود !
اما از نگاه های اطرافش ترسیده بود ...
هرچه نباشد او یک اشراف زاده است که لای پر قو بزرگ شده بود !
پشت مردش قایم شده بود و مچ دستانش را فشرد ...
سویا به آرامی گفت :یاع پارک جیمین من می ترسم ...
#Park_Jiyoon
#Tnanlmoquilication
𝙰𝚞𝚝𝚑𝚘𝚛 : 𝙹𝚒𝚢𝚘𝚘𝚗☻♾
𝙹𝙺 𝚊𝚗𝚍 𝙷𝙰𝚈𝙾𝙾𝙽
𝚙𝚊𝚛𝚝⁴⁶
حرکت کردند...
حرکت کردند به سرزمینی دور دست ...
دور از دسترس قدرت ...
دور از دسترس ثروت ...
دور از دسترس آدمیان ...
برای به دست آوردن دستانی که گره خورده بود به هم....
برای به دست آوردن آزادی ...
برای به دست آوردن هم ...
دستانش را گرفت و به چشمان معصوم معشوقه اش نگاه کرد ...
موهای موج دار دخترک با جهت باد حرکت میکرد ...
پسر دلش نخواست مردی آن همه زیبایی را ببیند ...
سربندش را باز کردو دور موهای دخترش بست ...
بوسه ای بر پیشانی دختر زد ...
..........................................................................................
شب از نیمه گذشته بود ...
اسب ها را جایی بست ...
در نزدیکیشان مسافر خانه ای بود ...
سویا دختر شجاعی بود !
اما از نگاه های اطرافش ترسیده بود ...
هرچه نباشد او یک اشراف زاده است که لای پر قو بزرگ شده بود !
پشت مردش قایم شده بود و مچ دستانش را فشرد ...
سویا به آرامی گفت :یاع پارک جیمین من می ترسم ...
#Park_Jiyoon
#Tnanlmoquilication
۲.۶k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.