«سناریو»
وقتی اونا تو یه آژانس کاراگاهی کار میکردن و ما داخل مافیا و اونا تو نگاه اول عاشقمون میشن و بعد چندین باری که همو دیدیم اونا با رئیسِشون حرف میزنن و رئیسشون میگه یه قاتل درجه یکی به اسم ا/ت
#درخواستی
جین: من...من باورم نمیشه...نه اینطور نیست...بهم بگو که اینطور نیستت*بوغض*روبه رئیسش*
نامجون:دستشو میکوبه رو میز* لعنتی...
شوگا: برام مهم نیست...من دوسش دارم
جیهوپ: ولی...ولی اون به چشم من یه دختر مظلوم بود...
جیمین: ولی ما قرار بود باهم خلافکارارو دستگیر کنیم...فک کنم حالا من باید اونو دستگیر کنم..(بوغض)
تهیونگ: همونجا از شدت شوک غش میکنه(راستش ایده ندارم)
کوک: ینی...من عاشق یه قاتل شدم!*تعجب*
حیح میدونم ریدم😂👌
#درخواستی
جین: من...من باورم نمیشه...نه اینطور نیست...بهم بگو که اینطور نیستت*بوغض*روبه رئیسش*
نامجون:دستشو میکوبه رو میز* لعنتی...
شوگا: برام مهم نیست...من دوسش دارم
جیهوپ: ولی...ولی اون به چشم من یه دختر مظلوم بود...
جیمین: ولی ما قرار بود باهم خلافکارارو دستگیر کنیم...فک کنم حالا من باید اونو دستگیر کنم..(بوغض)
تهیونگ: همونجا از شدت شوک غش میکنه(راستش ایده ندارم)
کوک: ینی...من عاشق یه قاتل شدم!*تعجب*
حیح میدونم ریدم😂👌
۵.۸k
۲۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.