"سناریو"
"وقتی وسط این بوس موسا بچتون میرسه"
نامی💕
نامی:اههههه بچه نهههه ذهن پاک بچهههه چشمای پاک بچهههه😱😱😭
ا/ت:اروم باش بابا (اسم بچتونو گف) برو تو اتاقت درساتو بخون تا بابات سکته رو نزده :|
جیمین💕
(جیمین تا بچرو میبینه از ا/ت جدا میشه)
ا/ت:چی شد موچی🥺
جیمین:ام..بچه اینجاست
بچه:ام....ما.مان...میخواستم..تو این مسئله بهم کمک کنی😳
ا/ت:😶
جیمین:😶
جین💕
(ا/ت تا بچرو میبینه یهو از جین جدا میشه و از خجالت با دستاش صورتشو می پوشونه)
جین:بیبی چی شد...اها بچه اومد
بچه:😳😳😳
جین:چیه فضول برو تو اتاق بازیتو بکن دیگه😑
بچه:باشه فقط میخواستم برام.. این مسئله رو حل کنی😳
ا/ت:🙄
جین:🤕
شوگا💕
(یونگی میخواست ادامه بده ولی ا/ت از یونگی جدا شد و روشو اونور کرد)
یونگی:چیکار میکنی تازه داشتم گرم میگرفتمممم
ا/ت:یونگی...بچه😠
(بچه وسط حرفتون میپره)
بچه:اهههههه بابا چرا جدا شدین ریدین به ذوقم شت😩😩
ا/ت:چیییییییی(یکم داد)
یونگی:خفه شو (اسم بچه رو گف) برو تو اتاقت بیشور😂(اروم و با خنده)
ا/ت:یونگی من فقط یه شب بچه رو بهت سپردممممم😫😫
ا/ت:تو این نیم ساعت ریدی به ادب بچهههههه😡😡😡
کوک💕
(ا/ت و کوک روی تخت داشتن اهم اهم میکردن)
بچه:مامان این شیرموزای منو یا قمربنیحاشم....😳
(ا/ت تا بچرو میبینه ملافرو میکشه رو خودش)
ا/ت:کوکی اینا همششش تقصیر توعهههههه😖(بلند)
کوک:عزیزم شیرموزات پایین یخچاله برو نوش جان کن😊 (کاملا ریلکس😇😇)
تهیونگ💕
(اینا هم رو تخت داشتن اهم اهم میکردن😂)
بچه:اهههه بابا بیا یونتانو...ای بابا باز شما دوتا شروع کردین
ته:چیه میخوای توهم یاد بگیری؟
بچه:نه ممنون من مظاهم نمیشم شما ادامه بدید(رفت😂)
ته:دیدی ا/ت؟ بچه به باباش رفته😎
ا/ت:من از همین میترسیدم که به باباش بره😐
جیهوپ
(از خجالت سرخ میشه)
بچه:از شما انتظار نداشتم😐
هوپی:بخدا اول ا/ت شروع کرد🙄
ا/ت:هاااا؟؟ :|||
_____________________________________________________
لایک-کامنت-فالو-دستم شکست:)
میشه یکم حمایت کنید:(
نامی💕
نامی:اههههه بچه نهههه ذهن پاک بچهههه چشمای پاک بچهههه😱😱😭
ا/ت:اروم باش بابا (اسم بچتونو گف) برو تو اتاقت درساتو بخون تا بابات سکته رو نزده :|
جیمین💕
(جیمین تا بچرو میبینه از ا/ت جدا میشه)
ا/ت:چی شد موچی🥺
جیمین:ام..بچه اینجاست
بچه:ام....ما.مان...میخواستم..تو این مسئله بهم کمک کنی😳
ا/ت:😶
جیمین:😶
جین💕
(ا/ت تا بچرو میبینه یهو از جین جدا میشه و از خجالت با دستاش صورتشو می پوشونه)
جین:بیبی چی شد...اها بچه اومد
بچه:😳😳😳
جین:چیه فضول برو تو اتاق بازیتو بکن دیگه😑
بچه:باشه فقط میخواستم برام.. این مسئله رو حل کنی😳
ا/ت:🙄
جین:🤕
شوگا💕
(یونگی میخواست ادامه بده ولی ا/ت از یونگی جدا شد و روشو اونور کرد)
یونگی:چیکار میکنی تازه داشتم گرم میگرفتمممم
ا/ت:یونگی...بچه😠
(بچه وسط حرفتون میپره)
بچه:اهههههه بابا چرا جدا شدین ریدین به ذوقم شت😩😩
ا/ت:چیییییییی(یکم داد)
یونگی:خفه شو (اسم بچه رو گف) برو تو اتاقت بیشور😂(اروم و با خنده)
ا/ت:یونگی من فقط یه شب بچه رو بهت سپردممممم😫😫
ا/ت:تو این نیم ساعت ریدی به ادب بچهههههه😡😡😡
کوک💕
(ا/ت و کوک روی تخت داشتن اهم اهم میکردن)
بچه:مامان این شیرموزای منو یا قمربنیحاشم....😳
(ا/ت تا بچرو میبینه ملافرو میکشه رو خودش)
ا/ت:کوکی اینا همششش تقصیر توعهههههه😖(بلند)
کوک:عزیزم شیرموزات پایین یخچاله برو نوش جان کن😊 (کاملا ریلکس😇😇)
تهیونگ💕
(اینا هم رو تخت داشتن اهم اهم میکردن😂)
بچه:اهههه بابا بیا یونتانو...ای بابا باز شما دوتا شروع کردین
ته:چیه میخوای توهم یاد بگیری؟
بچه:نه ممنون من مظاهم نمیشم شما ادامه بدید(رفت😂)
ته:دیدی ا/ت؟ بچه به باباش رفته😎
ا/ت:من از همین میترسیدم که به باباش بره😐
جیهوپ
(از خجالت سرخ میشه)
بچه:از شما انتظار نداشتم😐
هوپی:بخدا اول ا/ت شروع کرد🙄
ا/ت:هاااا؟؟ :|||
_____________________________________________________
لایک-کامنت-فالو-دستم شکست:)
میشه یکم حمایت کنید:(
۹.۸k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.