خیانت ❌
خیانت ❌
پارت 7 ( پارت اخر )
+ اما دیگه نمیتونم این عذاب رو تحمل کنم اسلحم رو دراوردم و.........
کوک ویو
دیدم اسلحه دراورد اما اون داره چیکار میکنه یعنی الان منو میکشه یه لحظه کل خاطراتم با ات جلو چشمم اومد اما باید بدونم قضیه از چه قراره _ م.. میشه بگی قضیه از چه قرار ه؟! +خب باشه چون قراره تا چند ساعت دیگه بمیری
از این حرفش ناراحت شدم خب رفتیم رو نیمکت پارک نشستیم و اون شروع کرد به حرف زدن
+خب بعد از اینکه بهم خیانت کردی( ات تمام حرفاشو با بغض و گریه میزنه ) من داشتم از خیابون رد میشدم که ماشین بهم زد نمیدونم چی شده اما جوری که بهم گفتن یکی منو به بیمارستان اورده و من یک ماه تو کما بودم اما وقتی بهوش اومدم توییتر یه اتاق بزرگ بودم از اونجا فهمیدم من رو دزدیدن من الان دست راست بزرگ ترین مافیا ی کره هستم و به من ماموریت داده شده که تورو بکشم اما چجوری اینکارو با عشق زندگیم بکنم
ات ویو
+میتونم یه سوالی بپرسم؟؟؟
_بپرس
+خب تو هنوز منو دوست داری؟؟؟
_اره معلومه
+خب میشه تو هم داستانت بعد من رو بگی؟؟
_ باشه
کوک ویو
_هب من بعد یک ماه که با نانسی بودم اون بدون هیچ دلیلی منو ترک کرد از اون موقع تمام بیمارستان هارو گشتم تمام شهر های کره و همچنین روستا ها دیگه افسرده شده بودم بعد یکسال از خونه بیرون نیومدم اما بقیه بهم خبر دادن که یه بیمارستان هست که هنوز ندیدم اومدم اینجا که بهم گفتن اینجا ایست قلبی کردی بعدشم که خودت میدونی. .
+درسته اما بیا الان زندگی هامون رو تموم کنیم
_چ.. چی منظورت چیه
بنگ ( صدای گلوله)
از زبان ادمین :بله دخترک عشق خودش رو با دست های خودش کشت و این برای دخترک غیر قابل باور بود پس چون اون نمیتونست بدون مردش زندگی کند بادست های خودش..........
بنگ
بله خودش رو کشت و این بود داستان زندگی دو نفر انها
....................................................................
خب نظراتون رو حتما تو کامنت بگین بای😁
پارت 7 ( پارت اخر )
+ اما دیگه نمیتونم این عذاب رو تحمل کنم اسلحم رو دراوردم و.........
کوک ویو
دیدم اسلحه دراورد اما اون داره چیکار میکنه یعنی الان منو میکشه یه لحظه کل خاطراتم با ات جلو چشمم اومد اما باید بدونم قضیه از چه قراره _ م.. میشه بگی قضیه از چه قرار ه؟! +خب باشه چون قراره تا چند ساعت دیگه بمیری
از این حرفش ناراحت شدم خب رفتیم رو نیمکت پارک نشستیم و اون شروع کرد به حرف زدن
+خب بعد از اینکه بهم خیانت کردی( ات تمام حرفاشو با بغض و گریه میزنه ) من داشتم از خیابون رد میشدم که ماشین بهم زد نمیدونم چی شده اما جوری که بهم گفتن یکی منو به بیمارستان اورده و من یک ماه تو کما بودم اما وقتی بهوش اومدم توییتر یه اتاق بزرگ بودم از اونجا فهمیدم من رو دزدیدن من الان دست راست بزرگ ترین مافیا ی کره هستم و به من ماموریت داده شده که تورو بکشم اما چجوری اینکارو با عشق زندگیم بکنم
ات ویو
+میتونم یه سوالی بپرسم؟؟؟
_بپرس
+خب تو هنوز منو دوست داری؟؟؟
_اره معلومه
+خب میشه تو هم داستانت بعد من رو بگی؟؟
_ باشه
کوک ویو
_هب من بعد یک ماه که با نانسی بودم اون بدون هیچ دلیلی منو ترک کرد از اون موقع تمام بیمارستان هارو گشتم تمام شهر های کره و همچنین روستا ها دیگه افسرده شده بودم بعد یکسال از خونه بیرون نیومدم اما بقیه بهم خبر دادن که یه بیمارستان هست که هنوز ندیدم اومدم اینجا که بهم گفتن اینجا ایست قلبی کردی بعدشم که خودت میدونی. .
+درسته اما بیا الان زندگی هامون رو تموم کنیم
_چ.. چی منظورت چیه
بنگ ( صدای گلوله)
از زبان ادمین :بله دخترک عشق خودش رو با دست های خودش کشت و این برای دخترک غیر قابل باور بود پس چون اون نمیتونست بدون مردش زندگی کند بادست های خودش..........
بنگ
بله خودش رو کشت و این بود داستان زندگی دو نفر انها
....................................................................
خب نظراتون رو حتما تو کامنت بگین بای😁
۷.۳k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.