پارت 11
پارت 11
ویو آسا
شیر کاکائو دستم بود یه چندتا خوراکی هم واسه کانو برداشتم داشتم میرفتم که
ابله۱:ژوننننن چه دافی
ابله۲:به به عجب چیزیه
ابله۳:بکنیمش(اینا چیه من دارم مینویسم خدایا توبه)
آسا:ودف*گارد میگیرد
(۱۰ نفر هستن ولی فقط این چندتا زر میزدن)
ویو خودم😁
آسا همین جوری داشت میزدشون که یکشون دست آسا رو گرفت یه نفر دیگشونم اون یکی دستش رو گرفتاز اونجایی که اونا خیلی بند بودن الان آسا رو هوا سیر میکرد
یکیشون می خواست به صورت آسا مشت بزنه که
مایکی با مرد بسیاااار بلند قامتی به نام دراکن وارد میشود
ویو مایکی
خیلی ناراحت بودم
داشتم کن چین رو به خاطر کار زشتش که واسم اشتباهی دوریاکی خامه ای گرفته بود سرزنش میکردم
روی کول کن چین بودم و چشمام رو بسته بودم
وقتی باز کردم دیدی چنداتا پسر دارن یه دختره رو اذیت می کنن
به کن چین گفتم کن چین انگار شناخش
منو گذاشت زمین و
دراکن:مایکی..ما به اون دختره مدیونیم..اگه اون نبود من دیروز تو بیمارستان به خاطر زخم اون چاقو میمردم..باید بریم کمکش
مایکی:اووو کن چین،،به دیگران مدیون شدی؟هه!
مایکی و کن چین رفتن تو یه چشم به هم زدن همه ی اون پسرارو زدن
ولی یه پسره داشت آسا رو با خودش میبرد که آسا جیغش رفت هوا و مایکی رفت و یدونه از اون لگدای خوشگلشو مهمون اون پسره کرد
ویو آسا
نمیدونم چیشد،،فقط چشامو بستمو صدای کتک کاری میشنیدم...تا اینکه یدونه از اون پسرای عوضی داشت منو با خودش میبرد...کنترلمو از دست دادمو یه جیغ فرا بنفش کشیدم که یکی اومدو اون پسررو زد.
آسا:آی آخ سرمم...آم آقا خیلی از شما ممنو...
(آسا تو ذهنش)وای خداااااااااا باورم نمیشه باورم نمیشه باورم نمیشهههههه اون...اون مایکیهههههه..الان قلبم میاد تو شرتمممم
مایکی ویو
رفتم ببینم حال دختره خوبه یا نه که...
قودایااااا این دختره چه نازههههههه
چقد خوشگلههههه
بیشورا چطور دلتون امد این گوگولی رو اذیت کنید
ویو آسا
همین جوری خیره شده بودیم به هم
الان گونه هام قرمز میشن
دراکن:اگه نگا بازیتون تموم شد یه سلام بهم بدین
مایکی دستش رو دراز کرد تا آسا رو از روی زمین بلند کنه
آسا وایییی دست مایکی رو گرفتم دست مایکی رو گرفتمممممم
بگایییی ندههه آسا اروم باش
مایکی:هتو..اسمتون چیه بانو؟
آسا: توکیتو اسا هستم(ها چیه؟مغزم سوت کشید هیچی به دهنم نمیرسههه)
آسا:و شما؟
مایکی:سانو مانجیرو دس ..ملقب به مایکی شکست ناپذیر مایکی صدام کن
داراکن :منم پشمم
*مایکی چشم غره
آسا:سلام دراکن کون
مایکی:آسا چان من میتونم شمار...
گوشی آسا:دینگ دینگ ..دینگ ..دینگ دینگ
آسا اندر ذهن
خروس بی محل
آسا:موشی موشی
کانو:کوفت و موشی موشی کدوم گوری رفتی
آسا:امدم خرید کنم
کانو:گمشو بیا خونه صاب کافه زنگ زده میگه اگه نیاین اخراجین
آسا:شت..امدم
مایکی:کی بود آسا چان
دراکن:مایکی..به توچه
آسا:مشکلی نیست دوستم بود..من باید برم
یه چیزی
اون روز هینا و اما و اسا و کانو از هم شماره گرفتن و دوست شدن
امروزم مایکی می خواست از آسا شماره بگیره که کانو زنگ زد
ویو آسا
شیر کاکائو دستم بود یه چندتا خوراکی هم واسه کانو برداشتم داشتم میرفتم که
ابله۱:ژوننننن چه دافی
ابله۲:به به عجب چیزیه
ابله۳:بکنیمش(اینا چیه من دارم مینویسم خدایا توبه)
آسا:ودف*گارد میگیرد
(۱۰ نفر هستن ولی فقط این چندتا زر میزدن)
ویو خودم😁
آسا همین جوری داشت میزدشون که یکشون دست آسا رو گرفت یه نفر دیگشونم اون یکی دستش رو گرفتاز اونجایی که اونا خیلی بند بودن الان آسا رو هوا سیر میکرد
یکیشون می خواست به صورت آسا مشت بزنه که
مایکی با مرد بسیاااار بلند قامتی به نام دراکن وارد میشود
ویو مایکی
خیلی ناراحت بودم
داشتم کن چین رو به خاطر کار زشتش که واسم اشتباهی دوریاکی خامه ای گرفته بود سرزنش میکردم
روی کول کن چین بودم و چشمام رو بسته بودم
وقتی باز کردم دیدی چنداتا پسر دارن یه دختره رو اذیت می کنن
به کن چین گفتم کن چین انگار شناخش
منو گذاشت زمین و
دراکن:مایکی..ما به اون دختره مدیونیم..اگه اون نبود من دیروز تو بیمارستان به خاطر زخم اون چاقو میمردم..باید بریم کمکش
مایکی:اووو کن چین،،به دیگران مدیون شدی؟هه!
مایکی و کن چین رفتن تو یه چشم به هم زدن همه ی اون پسرارو زدن
ولی یه پسره داشت آسا رو با خودش میبرد که آسا جیغش رفت هوا و مایکی رفت و یدونه از اون لگدای خوشگلشو مهمون اون پسره کرد
ویو آسا
نمیدونم چیشد،،فقط چشامو بستمو صدای کتک کاری میشنیدم...تا اینکه یدونه از اون پسرای عوضی داشت منو با خودش میبرد...کنترلمو از دست دادمو یه جیغ فرا بنفش کشیدم که یکی اومدو اون پسررو زد.
آسا:آی آخ سرمم...آم آقا خیلی از شما ممنو...
(آسا تو ذهنش)وای خداااااااااا باورم نمیشه باورم نمیشه باورم نمیشهههههه اون...اون مایکیهههههه..الان قلبم میاد تو شرتمممم
مایکی ویو
رفتم ببینم حال دختره خوبه یا نه که...
قودایااااا این دختره چه نازههههههه
چقد خوشگلههههه
بیشورا چطور دلتون امد این گوگولی رو اذیت کنید
ویو آسا
همین جوری خیره شده بودیم به هم
الان گونه هام قرمز میشن
دراکن:اگه نگا بازیتون تموم شد یه سلام بهم بدین
مایکی دستش رو دراز کرد تا آسا رو از روی زمین بلند کنه
آسا وایییی دست مایکی رو گرفتم دست مایکی رو گرفتمممممم
بگایییی ندههه آسا اروم باش
مایکی:هتو..اسمتون چیه بانو؟
آسا: توکیتو اسا هستم(ها چیه؟مغزم سوت کشید هیچی به دهنم نمیرسههه)
آسا:و شما؟
مایکی:سانو مانجیرو دس ..ملقب به مایکی شکست ناپذیر مایکی صدام کن
داراکن :منم پشمم
*مایکی چشم غره
آسا:سلام دراکن کون
مایکی:آسا چان من میتونم شمار...
گوشی آسا:دینگ دینگ ..دینگ ..دینگ دینگ
آسا اندر ذهن
خروس بی محل
آسا:موشی موشی
کانو:کوفت و موشی موشی کدوم گوری رفتی
آسا:امدم خرید کنم
کانو:گمشو بیا خونه صاب کافه زنگ زده میگه اگه نیاین اخراجین
آسا:شت..امدم
مایکی:کی بود آسا چان
دراکن:مایکی..به توچه
آسا:مشکلی نیست دوستم بود..من باید برم
یه چیزی
اون روز هینا و اما و اسا و کانو از هم شماره گرفتن و دوست شدن
امروزم مایکی می خواست از آسا شماره بگیره که کانو زنگ زد
۲.۴k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.