P6
دویدم تو سالن که نگاهم به خانم پارک افتاد اوه اوه الان حتما برام شمشیر رو از رو بسته ، با نگاه تلبکارانه ای نگاهم کرد و با قدم های تند اومد سمتم .
خانم پارک : کجا بودی ؟
نمیدونستم واقعا چجوری بپیچونمش که گورشو گم کنه بره از اون پیرزنای یه دندس که هیچ جوره نمیشه پیچوندش ، سرم رو انداختم پایین و جوابی بهش ندادم .
خانم پارک : جوابه منو بده
جیسو : خب ..خانم من
هنوز حرفم رو کامل نزده بودم که یکی وسط حرفم پرید و از پشت سرم گفت : من باهاش کار داشتم
برگشتم سمتش و نگاهم رو بهش دادم با دیدنش از خجالت آب شدم همون پسره بود که اسمش تهیونگه ، به سمت ما قدم برداشت و اومد کنار من وایساد و رو به خانم پارک گفت : خانم پارک من باهاش کار داشتم
خانم پارکم بعد یکم تعجب لبخندی زد و گفت : معذرت میخوام ارباب جوان نمیدونستم شما باهاش کار داشتین .
ارباب جوان ؟ مگه اینم اربابه ؟ نه یه لحظه صبر کن ارباب هرجا هست مال این عمارت نیست چون من خیلی وقت پیش از ا/ت شنیده بودم که جونگ کوک یه داداش به اسم جیمین داره پس جای نگرانی نیست این که مال اینجا نیست پس اهمیتی نداره حتما الانم اومده اینجا تا منو ضایع کنه دروغم نمیگه اون باعث شد دیر کنم دیگه از بس که باهام بحث کرد از همون اول میگفتی ببخشید منم میگفتم باشه ، همینجوری داشتم تو ذهنم فکر میکردم و اصلا حواسم به قیافم نبود که وقتی میرم تو فکر حالت جمع شده به خودش میگیره ، با یه بشکن جلوی صورتم سریع پلک زدم و حواسم از فکرم پرت شد که با صدای تهیونگ نگاهم رفت سمتش : چیه ؟ قیافت چرا اینجوریه ؟
با حالت بی میلی گفتم : چیزه خاصی نیست
یه نگاه به دور و اطراف کردم خانم پارک رفته بود حالا که فکر میکنم این پسره اون قدرا هم بد نیستا حداقل باعث شد از دست خانم پارک خلاص شم .
تهیونگ : نمیخوای تشکر کنی ؟
جیسو : تشکر ؟
تهیونگ : آره
جیسو : اونوقت بابت چی ؟
یه خنده ریزی کرد و با حالت تقریبا متعجبی گفت : عجب رویی داری تو دختر من الان از دست خانم پارک نجاتت دادم .
جیسو : آها
تهیونگ : اره آها
جیسو : خب اون که تقصیر خودت بود
تهیونگ : چی ؟
جیسو : اگه تو وقتم رو نمیگرفتی زود میرسیدم
تهیونگ : یعنی افتاد گردن من ؟
جیسو : گردن تو بود
با حالت کاملا جدی برگشتم و خواستم برم که دوباره با صداش وایسادم .
تهیونگ : هی دختره پرو
برگشتم سمتش و گفتم : هان؟
تهیونگ : هان ؟ هان و مرض این چه طرز ادبیاته
جیسو : کارتو بگو
تهیونگ : ببینم تو اسمت چیه ؟
جیسو : اسم منو میخوای چیکار
خانم پارک : کجا بودی ؟
نمیدونستم واقعا چجوری بپیچونمش که گورشو گم کنه بره از اون پیرزنای یه دندس که هیچ جوره نمیشه پیچوندش ، سرم رو انداختم پایین و جوابی بهش ندادم .
خانم پارک : جوابه منو بده
جیسو : خب ..خانم من
هنوز حرفم رو کامل نزده بودم که یکی وسط حرفم پرید و از پشت سرم گفت : من باهاش کار داشتم
برگشتم سمتش و نگاهم رو بهش دادم با دیدنش از خجالت آب شدم همون پسره بود که اسمش تهیونگه ، به سمت ما قدم برداشت و اومد کنار من وایساد و رو به خانم پارک گفت : خانم پارک من باهاش کار داشتم
خانم پارکم بعد یکم تعجب لبخندی زد و گفت : معذرت میخوام ارباب جوان نمیدونستم شما باهاش کار داشتین .
ارباب جوان ؟ مگه اینم اربابه ؟ نه یه لحظه صبر کن ارباب هرجا هست مال این عمارت نیست چون من خیلی وقت پیش از ا/ت شنیده بودم که جونگ کوک یه داداش به اسم جیمین داره پس جای نگرانی نیست این که مال اینجا نیست پس اهمیتی نداره حتما الانم اومده اینجا تا منو ضایع کنه دروغم نمیگه اون باعث شد دیر کنم دیگه از بس که باهام بحث کرد از همون اول میگفتی ببخشید منم میگفتم باشه ، همینجوری داشتم تو ذهنم فکر میکردم و اصلا حواسم به قیافم نبود که وقتی میرم تو فکر حالت جمع شده به خودش میگیره ، با یه بشکن جلوی صورتم سریع پلک زدم و حواسم از فکرم پرت شد که با صدای تهیونگ نگاهم رفت سمتش : چیه ؟ قیافت چرا اینجوریه ؟
با حالت بی میلی گفتم : چیزه خاصی نیست
یه نگاه به دور و اطراف کردم خانم پارک رفته بود حالا که فکر میکنم این پسره اون قدرا هم بد نیستا حداقل باعث شد از دست خانم پارک خلاص شم .
تهیونگ : نمیخوای تشکر کنی ؟
جیسو : تشکر ؟
تهیونگ : آره
جیسو : اونوقت بابت چی ؟
یه خنده ریزی کرد و با حالت تقریبا متعجبی گفت : عجب رویی داری تو دختر من الان از دست خانم پارک نجاتت دادم .
جیسو : آها
تهیونگ : اره آها
جیسو : خب اون که تقصیر خودت بود
تهیونگ : چی ؟
جیسو : اگه تو وقتم رو نمیگرفتی زود میرسیدم
تهیونگ : یعنی افتاد گردن من ؟
جیسو : گردن تو بود
با حالت کاملا جدی برگشتم و خواستم برم که دوباره با صداش وایسادم .
تهیونگ : هی دختره پرو
برگشتم سمتش و گفتم : هان؟
تهیونگ : هان ؟ هان و مرض این چه طرز ادبیاته
جیسو : کارتو بگو
تهیونگ : ببینم تو اسمت چیه ؟
جیسو : اسم منو میخوای چیکار
۱۴.۹k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.