عشق ناخواسته part 92
هوسوک ـ. بیبی من که گفتم نگران نشو ببخشید یکم دیر شد کارم طول کشید برای همین رفتم برات یکم چیز میز بگیرم
دایون ـ راست میگی بده ببینم ددیم چی برام گرفته
وای چقدر شکلات عاشقتم و یه بوسه روی لباش میزاره
هوسوک ـ. خوب بیبی من میرم یه دوش بگیرم تو هم به اجوما بگو سفره رو بکشه تا من بیام
دایون ـ باشه
از زبان دایون
وای خدا چقدر چیز میز برام گرفته مخصوصا شکلات از اون شکلات هایی که خیلی دوست دارمم برام گرفته حالا بعدا براش جبران می کنم فعلا باید برم به اجوما لگم سفره رو به کشه
به اجوما گفتمدخودم هم رفتم یکم بهش کمک کردم
بعد از چند مین هوسوک. اومد و باهم شروع به خوردن کردیم
هوسوک ـ میدونی امروز رفتم اونجا چیکار کردم
دایون ـ نه ون از کجا بدونم بگو ببینم چه کردی
هوسوک ـ. اون مین هیون رو یادته همون دوست پسر جانگ بورا
دایون ـ اره یادمه مگه میشه فراموشش کنم فکر کنم همونجا هم کشتیش
هوسوک ـ نه بیبی اون اونجا نمرده نمیدونم چه جون سگی داشته ولی نمرده و از اونجا قسر در رفته ولی نمی خواستم به شما بگم برای همین خودم دنبالش گشتم و یه چند روز پیش توی یه جنگل پیداش کردیم منم چون مینرسیدم بعدا برامون دردسر بشه گرفتمش و جلوی چشمام کارش رو تموم کردم
دایون ـ. افرین دمت گرم کارت خوب بود نشون دادی بدون منم می تونی از کارا بر بیای
هوسوک ـ یعنی شوهرت رو دست کم گرفتی
دایون ـ اره البته تا چند دقیقه پیش الا دیگه بهم ثابت شد که تو یه مافیای کار درستی
هوسوک ـ خـوب امروز عصر هم قراره بریم برای بچه ها لباس بگیریم و اتاقشون رو هم از امروز خودمون دوتا میسازیم
دایون ـ اره از امروز میریم تو کارش راستی چند وقته هبری از بابا هامون نیست
هوسوک ـ اون دوتا فعلا دارن مجردی خوشمیگذرونن دور از چشم بچه هاشون
ولی گفتن چند هفته ی دیگه میان
دایون ـ بنظرم این خوشی ها حقشونه اونا هیچ وقت زندگی عادی نداشتن اول از همه همسر هاشون رو از دست دادن و مجبور شدن خودشون به تنهایی ما رو بزرگ کنن و تا الا هم درگیر ما بودن ولی الا منو تو بلاخره بهم رسیدیم و همو پیدا کردیم
هوسوک ـ اره حق با توعه غذا مون رو که خوردیم بیا بریم یکم بخوابیم
دایون ـ من خوابم نمیاد خودت برو بخواب
هوسوک ـ اخه من تنهایی بدون تو خوابم نمیبره
دایون. نترس خـوابت میبره
هوسوک ـ من بدون تو هیجا نمیرم
دایون ـ باشه بابا میام خودت رو لوس نکن
شرط های پارت بعد
بیستا لایک بیستا کامنت
شرط ها رسید پارت جدید رو میزارم
دایون ـ راست میگی بده ببینم ددیم چی برام گرفته
وای چقدر شکلات عاشقتم و یه بوسه روی لباش میزاره
هوسوک ـ. خوب بیبی من میرم یه دوش بگیرم تو هم به اجوما بگو سفره رو بکشه تا من بیام
دایون ـ باشه
از زبان دایون
وای خدا چقدر چیز میز برام گرفته مخصوصا شکلات از اون شکلات هایی که خیلی دوست دارمم برام گرفته حالا بعدا براش جبران می کنم فعلا باید برم به اجوما لگم سفره رو به کشه
به اجوما گفتمدخودم هم رفتم یکم بهش کمک کردم
بعد از چند مین هوسوک. اومد و باهم شروع به خوردن کردیم
هوسوک ـ میدونی امروز رفتم اونجا چیکار کردم
دایون ـ نه ون از کجا بدونم بگو ببینم چه کردی
هوسوک ـ. اون مین هیون رو یادته همون دوست پسر جانگ بورا
دایون ـ اره یادمه مگه میشه فراموشش کنم فکر کنم همونجا هم کشتیش
هوسوک ـ نه بیبی اون اونجا نمرده نمیدونم چه جون سگی داشته ولی نمرده و از اونجا قسر در رفته ولی نمی خواستم به شما بگم برای همین خودم دنبالش گشتم و یه چند روز پیش توی یه جنگل پیداش کردیم منم چون مینرسیدم بعدا برامون دردسر بشه گرفتمش و جلوی چشمام کارش رو تموم کردم
دایون ـ. افرین دمت گرم کارت خوب بود نشون دادی بدون منم می تونی از کارا بر بیای
هوسوک ـ یعنی شوهرت رو دست کم گرفتی
دایون ـ اره البته تا چند دقیقه پیش الا دیگه بهم ثابت شد که تو یه مافیای کار درستی
هوسوک ـ خـوب امروز عصر هم قراره بریم برای بچه ها لباس بگیریم و اتاقشون رو هم از امروز خودمون دوتا میسازیم
دایون ـ اره از امروز میریم تو کارش راستی چند وقته هبری از بابا هامون نیست
هوسوک ـ اون دوتا فعلا دارن مجردی خوشمیگذرونن دور از چشم بچه هاشون
ولی گفتن چند هفته ی دیگه میان
دایون ـ بنظرم این خوشی ها حقشونه اونا هیچ وقت زندگی عادی نداشتن اول از همه همسر هاشون رو از دست دادن و مجبور شدن خودشون به تنهایی ما رو بزرگ کنن و تا الا هم درگیر ما بودن ولی الا منو تو بلاخره بهم رسیدیم و همو پیدا کردیم
هوسوک ـ اره حق با توعه غذا مون رو که خوردیم بیا بریم یکم بخوابیم
دایون ـ من خوابم نمیاد خودت برو بخواب
هوسوک ـ اخه من تنهایی بدون تو خوابم نمیبره
دایون. نترس خـوابت میبره
هوسوک ـ من بدون تو هیجا نمیرم
دایون ـ باشه بابا میام خودت رو لوس نکن
شرط های پارت بعد
بیستا لایک بیستا کامنت
شرط ها رسید پارت جدید رو میزارم
۱۲.۰k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.