𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۴ پارت ۳
ته_راضی کردن پیدینیم راحت تر از چیزیه که فکر میکردی
_هوممم
ته_خب خب
_چیشده
ته_من جایزه مو میخوام
_چی؟
تا به خودم اومدم منو روی تخت خوابوند و با دوتا دستش دو طرفمو حصار کرد و خیمه زد روم
ته_جایزم رو باید بدی
_ج.جایزه؟چ.چی میخوای
ته_یه بوس
_چیییی_ولی اگه یکی ببینه چی؟
ته_در قفله نترس یک بوس بهم بده دیگه
_باشه باشه
اروم اروم نزدیکم شد و لبای داغش روی لبم فرود اومد قلبم به بوم بوم افتاد
(مثلا روم زوم کنی بوم بوم کنه قلبم😂☁️)
اروم و خیلی نرم لبامو میبوسید و ارامش خاصی بهم منتقل میکرد که باعث شد همه چی یادم بره میخواست ازم جدا شه ولی با دستام چسبوندمش و بوسه رو ادامه دادم
(خاک تو سر منحرفت کنن😑😑)
اونم از خداش بود پس ادامه داد دیگه داشتیم نفس کم میاوردیم ازم جدا شد و
تو چشمام نگاه میکرد فاصله امون خیلی کم بود
ته_حال داد از این بوسا هر از گاهی باید بهم بدی🤤😈💦
_..........باشه😏
کنارم روی تخت دراز کشید و منو بغل کرد
خیلی سریع از مود هات و هورنی شده به یک پسر کیوت تبدیل شد و خوابید
_خدایا چقد میتونی سریع مود عوض کنی
خرو پفش بلند شد خندده ریزی کردم و منم خوابیدم بوش ارامش میداد بهم باعث شد خواب برم
از خواب بیدار شدم تهیونگ کنارم نبود
_وا ینی کجا رفته؟
بلند شدم رفتم یک دوش گرفتم اومدم یک تاپ سفید با یک ژاکت چارخونه ابی پوشیدم شلوار جین راسته هم پام کردم با دمپایی های جیگولم موهامو بافتم و رفتم بیرون
_شاید دارن تو اتاق تمرین میکنن
رفتم اتاق تمرین درو باز کردم همه ها شرشره و بادکنک بود
_تولد کیه؟بچه هاااا بچه هااااا
همین یکم جلو تر رفتم همه جیغ و دست و هورا هاشون بلند شد
پسرا_دبیو کردنت مبارککککککککک
_وای خدای من ترسیدم.....امه ی اینا برا منه؟
جیمی_اره بمناسبت دبیو و قبول شدنت چرا نگفتی یهمون
_یادم رفت ببخشید
جین_خوب شد تهیونگ بهمون گفتا
_ممنونم از همتون بابت این سورپرایز قشنگ
یهو جیهوپ از در اومد تو دستش یک کیک خوشگل بود
هوبی_قبول شدنت مباررکککککک ارمییی
_وای خدای من کیک نیاز نبود همین که خودتون تبریک گفتین کافیه
نامی_این تنها کاری بود که میتونستیم برای ارمی عزیزمون بکنیم
اشکام در شدن و ریختن از سر خوشحالی گریم گرفت
_اگه ۳ سال پیش یکی بهم میگفت که میری کره ایدول میشی و پسرا اینجوری سورپرایزت میکنن اصلا باورم نمیشد
جیمی_اووووووو چقد احساساتی بیا بخلم
جیمین منو تو بغلش گرفت منم بغلش کردم گریم اروم شد نگاه تهیونگ روم خیلی سنگینی میکرد با خشم جدی بهم نکاه میکرد و این معلوم بود که به خاطر جیمینه
از بغلش در شدم
_از همتون ممنونم بعد مدت ها این بهترین سورپرایز زندگیم بود هیچ وقت یادم نمیره
شوگ_بیاین عکس بگیریم یادگاری شه
یک عکس دسته جمعی با کیک گرفتیم..............
_هوممم
ته_خب خب
_چیشده
ته_من جایزه مو میخوام
_چی؟
تا به خودم اومدم منو روی تخت خوابوند و با دوتا دستش دو طرفمو حصار کرد و خیمه زد روم
ته_جایزم رو باید بدی
_ج.جایزه؟چ.چی میخوای
ته_یه بوس
_چیییی_ولی اگه یکی ببینه چی؟
ته_در قفله نترس یک بوس بهم بده دیگه
_باشه باشه
اروم اروم نزدیکم شد و لبای داغش روی لبم فرود اومد قلبم به بوم بوم افتاد
(مثلا روم زوم کنی بوم بوم کنه قلبم😂☁️)
اروم و خیلی نرم لبامو میبوسید و ارامش خاصی بهم منتقل میکرد که باعث شد همه چی یادم بره میخواست ازم جدا شه ولی با دستام چسبوندمش و بوسه رو ادامه دادم
(خاک تو سر منحرفت کنن😑😑)
اونم از خداش بود پس ادامه داد دیگه داشتیم نفس کم میاوردیم ازم جدا شد و
تو چشمام نگاه میکرد فاصله امون خیلی کم بود
ته_حال داد از این بوسا هر از گاهی باید بهم بدی🤤😈💦
_..........باشه😏
کنارم روی تخت دراز کشید و منو بغل کرد
خیلی سریع از مود هات و هورنی شده به یک پسر کیوت تبدیل شد و خوابید
_خدایا چقد میتونی سریع مود عوض کنی
خرو پفش بلند شد خندده ریزی کردم و منم خوابیدم بوش ارامش میداد بهم باعث شد خواب برم
از خواب بیدار شدم تهیونگ کنارم نبود
_وا ینی کجا رفته؟
بلند شدم رفتم یک دوش گرفتم اومدم یک تاپ سفید با یک ژاکت چارخونه ابی پوشیدم شلوار جین راسته هم پام کردم با دمپایی های جیگولم موهامو بافتم و رفتم بیرون
_شاید دارن تو اتاق تمرین میکنن
رفتم اتاق تمرین درو باز کردم همه ها شرشره و بادکنک بود
_تولد کیه؟بچه هاااا بچه هااااا
همین یکم جلو تر رفتم همه جیغ و دست و هورا هاشون بلند شد
پسرا_دبیو کردنت مبارککککککککک
_وای خدای من ترسیدم.....امه ی اینا برا منه؟
جیمی_اره بمناسبت دبیو و قبول شدنت چرا نگفتی یهمون
_یادم رفت ببخشید
جین_خوب شد تهیونگ بهمون گفتا
_ممنونم از همتون بابت این سورپرایز قشنگ
یهو جیهوپ از در اومد تو دستش یک کیک خوشگل بود
هوبی_قبول شدنت مباررکککککک ارمییی
_وای خدای من کیک نیاز نبود همین که خودتون تبریک گفتین کافیه
نامی_این تنها کاری بود که میتونستیم برای ارمی عزیزمون بکنیم
اشکام در شدن و ریختن از سر خوشحالی گریم گرفت
_اگه ۳ سال پیش یکی بهم میگفت که میری کره ایدول میشی و پسرا اینجوری سورپرایزت میکنن اصلا باورم نمیشد
جیمی_اووووووو چقد احساساتی بیا بخلم
جیمین منو تو بغلش گرفت منم بغلش کردم گریم اروم شد نگاه تهیونگ روم خیلی سنگینی میکرد با خشم جدی بهم نکاه میکرد و این معلوم بود که به خاطر جیمینه
از بغلش در شدم
_از همتون ممنونم بعد مدت ها این بهترین سورپرایز زندگیم بود هیچ وقت یادم نمیره
شوگ_بیاین عکس بگیریم یادگاری شه
یک عکس دسته جمعی با کیک گرفتیم..............
۱۱.۱k
۱۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.