فرشتگان مرگ
pt⑧
راوی:
جیمین از حرف گربه خیلی نگران بود ولی دلیل اونو نمیدونست
جیمین نمیدوست چرا تا اینکه گربه ات رو دید یهو دست و پاش رو گم کرد و حرف هاشو تیکه تیکه میز
جیمین هینجوری اینا تو ذهنش بود تا اینکه ات گفت
*جیمین
-بله
*بیا
-چیه
*خون
-تو بطری؟
*اوم بگیر بخور
جیمین و ات دوتایی باهم خون خوردن رفتن تا کمی استراحت کنن
ادامه ی پارت قبل
حمایت🖤
راوی:
جیمین از حرف گربه خیلی نگران بود ولی دلیل اونو نمیدونست
جیمین نمیدوست چرا تا اینکه گربه ات رو دید یهو دست و پاش رو گم کرد و حرف هاشو تیکه تیکه میز
جیمین هینجوری اینا تو ذهنش بود تا اینکه ات گفت
*جیمین
-بله
*بیا
-چیه
*خون
-تو بطری؟
*اوم بگیر بخور
جیمین و ات دوتایی باهم خون خوردن رفتن تا کمی استراحت کنن
ادامه ی پارت قبل
حمایت🖤
۳.۷k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.