ساکت شو جونگکوک

_ساکت شو جونگکوک
+اصلا میدونی چیه؟ ما جفتمون گناهکاریم
_بس کن
+هق این..این اشکا...ایناهم تاوانیه که چشمام بابت درست ندیدن میپردازن...مگه نه؟
_میخوای اتیشم بزنی جونگکوکا؟ اره؟
+تو برای من نیستی هیونگ
_باشه..پس بدونه من میتونی بازم بخندی؟
+ته..
_فقط شنیدنش کافیه برام..تا ولت کنم جونگکوکا

_بگو بانی..بگو بعده من بازم خوشحالی..بگو تا ازادت کنم..مگه همینو نمیخواستی؟
شنیدن صدای پربغضم برات جذابه جونگکوک؟

+نههه تهیونگ نیست..درده..چطور بازم بخندم؟ من خیلی وقته با خنده هام قهرم...آزادم کنی؟..ولی من عاشقه زندانبانم شدم..چجوری میخوای آزادم کنی تهیونگا

_پس چرا اینجوری با حرفات قلبمو به درد میاری ماهزادم..چرا اینجوری اشک میریزی جونگکوکا

+من لیاقت عشقه تورو ندارم هیونگ..با حماقتم نابودت میکنم..رفتارم مثل بچه هاس نه؟

+اره بچه ای..ولی بچه ی من...تو زمانی نابودم میکنی که نباشی..تو خودت عشقمو ساختی کی جز تو میتونه لیاقتشو داشته باشه بیبی؟