red room. p۱۲
ساعت ۷am
(صدای درزدن)
لونا: کیه؟(خواب الود)
تهیونگ: منم
لونا: بیا
اهیونگ به جهره نامرتب لونا یک یک نگاه میندازه ـ
تهیونگ: کوک گفت برای تمرین تیر اندازی اماده شی
لونا: من نمیام ده دقیقه بخوابم بعد میام
(۲pm)
کوک رفت تو اتاق لونا و باداد
کوک: لونااا
لونا از خواب بیدار میشه
لونا: هاا
کوک: تمریننن
لونا: بیخیال
کوک: بهرحال عصری میبرمت ولی بیا ناهار
لونا: اومدم
کوک از اتاق میره بیرون لونا میاد بیرون و کوک جلوی لونارو بین در میگیره
لونا: چه غلطی میکنی
کوک: یک با من درست حرف بزن دومن به حرفم گوش بده
لونا:...
کوک: بگو چشم
لونا: ایششش باشه
لونا میدوعه پایی سر میزکه میبینه غذای مورد علاقش پاستاا درست کردن و کوک هم میشینه
لونا: تهیونگ رفت؟
کوک: اوهوم
لونا: من با او باید درست حرف بزنم اون وقت تو حتی نمیگی اره میگی اوهوم
کوک: انتطار داریم بگم بانوی من درست میفرمایید
لونا: ایشش
کوک: بعد غذا باید بریم تمرین دیشب نصف تی. رات خطا میرفت
لونا: حال داریا
کوک:(سکوت)
لونا: باشه
کوک: لباس مخصوص رو بپوش با این جلیقه که الکی الکی خودتو نزنی
لونا: اونقدر هم کارم بد نیست ولی باشه
همین که بلند سدم کمرم تیر کشید و درد گرفت
لونا: نظرت چیه نریم؟
کوک: خیر سوال بعدی
لونا: لعن. ت بهت
کوک با اخم نگاه کرد و کم کم نزدیک لونا شد
کوک: چند بار بگم درست حرف بزن
که بورام اشپزخونه شد
بورام: قربان موتور که درخواست داده بودید اماده شدکوک: الان میام
وبازم منو میندازه تو بغلش
لونا: نمیتونم بیام
کوک: باشه ولی دفعه دیگه هیچ راه فراری نداری از تمرین
لونا : باشه
کوک تنها گاز موتور برگشتم توی آشپزخونه و دنبال قرص مسکن میگشتم که بورام میاد آشپزخونه وایستاد و یهم نگاه کرد
لونا: چته؟ مشکل داری؟
بورام: کوک رفته و کسی خونه نیست کوک بهم گفت حواسم بهت باشه
لونا: مطمعنی کوک گفت؟
بورام: نیازی به ثابت کردن به تو ندارم
لونا: مشکل داری
بورام: مشکل که خیلی زیاد
لونا: خب بگو حلش کنیم
بورام: با صحبت حل نمیشه
لونا: مطمعنی؟
بورام: ولی راه دیگه ای هم هست
بورام اومد جلو و یک چک زد تو صورت لونا
لونا: چه مرگته هاابورام: دارم از راه دیگه حلش میکنم
لونا: نمیخوام بهت اسیب بزنم ولی جواب این مشتت رو میدم
بلنو شد و یک مشت محکم زد ودوییدم تو اتاق و حواسم نبود و دیگه وقت نکردم برش دارم و دوییدم تو اتاق و درو قفل کردم و منتظر موندم تا کوک بیاد بعد اون صدایی از بورام در نیامد درو باز نکردم و منتظر کوک موندم خیلی شک بودم و واقعا اون میخواستم منو بکش. ه؟ توی اتاق درو قفل کردم بودم و خوابم برد و با صدای در اتاقم بیدار شدم دیدم کوک اومده و خیلی عصبانی
کوک: چی کار کردی؟ بخاطر یک غذا بورام با چاقو زدییی چطور جرعت کردی
لونا: مم... ن نن
(صدای درزدن)
لونا: کیه؟(خواب الود)
تهیونگ: منم
لونا: بیا
اهیونگ به جهره نامرتب لونا یک یک نگاه میندازه ـ
تهیونگ: کوک گفت برای تمرین تیر اندازی اماده شی
لونا: من نمیام ده دقیقه بخوابم بعد میام
(۲pm)
کوک رفت تو اتاق لونا و باداد
کوک: لونااا
لونا از خواب بیدار میشه
لونا: هاا
کوک: تمریننن
لونا: بیخیال
کوک: بهرحال عصری میبرمت ولی بیا ناهار
لونا: اومدم
کوک از اتاق میره بیرون لونا میاد بیرون و کوک جلوی لونارو بین در میگیره
لونا: چه غلطی میکنی
کوک: یک با من درست حرف بزن دومن به حرفم گوش بده
لونا:...
کوک: بگو چشم
لونا: ایششش باشه
لونا میدوعه پایی سر میزکه میبینه غذای مورد علاقش پاستاا درست کردن و کوک هم میشینه
لونا: تهیونگ رفت؟
کوک: اوهوم
لونا: من با او باید درست حرف بزنم اون وقت تو حتی نمیگی اره میگی اوهوم
کوک: انتطار داریم بگم بانوی من درست میفرمایید
لونا: ایشش
کوک: بعد غذا باید بریم تمرین دیشب نصف تی. رات خطا میرفت
لونا: حال داریا
کوک:(سکوت)
لونا: باشه
کوک: لباس مخصوص رو بپوش با این جلیقه که الکی الکی خودتو نزنی
لونا: اونقدر هم کارم بد نیست ولی باشه
همین که بلند سدم کمرم تیر کشید و درد گرفت
لونا: نظرت چیه نریم؟
کوک: خیر سوال بعدی
لونا: لعن. ت بهت
کوک با اخم نگاه کرد و کم کم نزدیک لونا شد
کوک: چند بار بگم درست حرف بزن
که بورام اشپزخونه شد
بورام: قربان موتور که درخواست داده بودید اماده شدکوک: الان میام
وبازم منو میندازه تو بغلش
لونا: نمیتونم بیام
کوک: باشه ولی دفعه دیگه هیچ راه فراری نداری از تمرین
لونا : باشه
کوک تنها گاز موتور برگشتم توی آشپزخونه و دنبال قرص مسکن میگشتم که بورام میاد آشپزخونه وایستاد و یهم نگاه کرد
لونا: چته؟ مشکل داری؟
بورام: کوک رفته و کسی خونه نیست کوک بهم گفت حواسم بهت باشه
لونا: مطمعنی کوک گفت؟
بورام: نیازی به ثابت کردن به تو ندارم
لونا: مشکل داری
بورام: مشکل که خیلی زیاد
لونا: خب بگو حلش کنیم
بورام: با صحبت حل نمیشه
لونا: مطمعنی؟
بورام: ولی راه دیگه ای هم هست
بورام اومد جلو و یک چک زد تو صورت لونا
لونا: چه مرگته هاابورام: دارم از راه دیگه حلش میکنم
لونا: نمیخوام بهت اسیب بزنم ولی جواب این مشتت رو میدم
بلنو شد و یک مشت محکم زد ودوییدم تو اتاق و حواسم نبود و دیگه وقت نکردم برش دارم و دوییدم تو اتاق و درو قفل کردم و منتظر موندم تا کوک بیاد بعد اون صدایی از بورام در نیامد درو باز نکردم و منتظر کوک موندم خیلی شک بودم و واقعا اون میخواستم منو بکش. ه؟ توی اتاق درو قفل کردم بودم و خوابم برد و با صدای در اتاقم بیدار شدم دیدم کوک اومده و خیلی عصبانی
کوک: چی کار کردی؟ بخاطر یک غذا بورام با چاقو زدییی چطور جرعت کردی
لونا: مم... ن نن
۷.۵k
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.