عشق رویایی من

عشق رویایی من
پارت 5

در همین حین بود که یکی از انگشت هاشو تکون داد.
+هققق....یونگی..
زود دکتر رو صدا کردم.
+دکترررررر...دکتررر دستشو تکون داد.
@ لطفاً شما برید بیرون منتظر بمونید.
+باش...شهه.

معاینه ش کردن چند دقیقه ای گذشت دکتر اومد بیرون.
+چیشد آقای دکتر حالش چطوره خوبه؟
@ بله حالشون خوبه،میتونید برید پیشش.

سریع رفتم پیشش.
+یونگیی(بغلش کردم)هقققق...منو ببخش.
اروم کنار گوشم گفت:
~گریه نکن بیب من خوبم.

وقتی کلمه بیب رو به کار برد همون جا بود که از شدت ذوق آب شدم.
(عرررررر🛐🛐)

~جیمینا،تو هم دوسم داری مگه نه؟!
+عممم...ارهههه.

دو روز از این اتفاق گذشت،یونگی مرخص شده بود و توی خونه ازش مراقبت میکردن.
منم از اون موقع هنوز نتونسته بودم برم پیشش چون احساس میکردم مزاحمم.
ولی امروز تصمیم گرفتم برم پیشش.

زینگ زینگ(صدای زنگ خونه یونگی😂💔)
خدمتکارش جواب داد:
@ بله بفرمایید.
+سلام من پارک جیمینم منشی آقای مین.
@ عوو آقای پارک بله بفرمایید.
در و باز کرد،رفتم تو و دیدم یونگی روی مبل دراز کشیده،وقتی منو دید از جاش پاشد و روی مبل نشست.

+هی هی چیکار می‌کنی دراز بکش تو حالت خوب نیست.
رفتم کنارش نشستم.
+حالت خوبه؟
~اره خوبم،جیمینا؟
+بله.
~عامم چرا جواب پیاممو ندادی؟
+خب....عاممم
@ آقای پارک لطفاً از خودتون پذیرایی کنید.
+ممنون.
~یعنی جوابت منفی.

(بچه‌ها جریان اینه که یونگی پیشنهاد کاپ بهش داده بوده)
+نه فقط..
~فقط چی؟!
+هیچی جوابم مثبته.
.......

امشب سعی میکنم دو تا پارت دیگه هم بزارم ولی اگه نشد انشالله فردا چون ظهر خونه نیستم🤌🏻