سیب سمی (لیزکوک)

پارت 6 فکر کنم🦊🐰
از زبان لیسا💜
دیدم که کوک داره داد میزنه که شیر موزم کجاست
_لیسا
+کوک
_مرز سکتم دادی
+شیرموزم کو
_من خوردم
+چی تو خوردی
_اره من خوردم به تو چه
+مال من بود
تهیونگ_دعوا رو تمومش کنید کوک شیر موز تو یخچال اتقاقت هست
_پسرا من باید یه چیزی بگم من باید برگردم پیش دخترا
کوک_نه نمیشه😡
نامجون_خطرناکه🤗
یونگی_اقا بزارید بره دیگه😑
تهیونگ_....
جیمین_من حوصله ی دردسر ندارم ممکنه دوباره بگیرنت
جی هوپ_نظرخودته خودت تصمیم بگیر
جین_همون حرف هوپ
لیسا_من میرم
کوک_نمیشه
لیسا_به توچه
جیمین_تمامش کنید لیسا میخواد بره اذیتش نکنید
کوک_نباید بره
لیسا_مگه رعیسمی
من میرم لباسام رو جمع کنم
تهیونگ_از نظر من بزاربمونه
اگه اتفاقی بیوفته بیای اینجا
لیسا_باشه اجوشی (اگه اشتباه نکنم دخترا به پسرای بزرگ تر از خودشون میگن اجوشی)
کیفم رو برداشتم و برداشتم و با چندتا بادیگارد رفتم خونه ی خودمون
وقتی رسیدم خونه.......
دارم فکر میکنم چیکار کنم که داستان هیجانی شه🤗🤗
راستی معنی اجوشی درست نوشتم اگه اشتباهه کامنت کنید و بهم ایده بدید که چه اتفاقی خفنی توی داستان بیوفته❤️