عشقی که بهم دادی
"part 118"
*صبح
*از زبان تهیونگ
با صدای مبهمی از خواب پا شدم
+تهیونگ خفه شدم(صدای خفه)
_چشمامو آروم باز کردم و دیدم بعلهههه
ا.ت
از تو بغلم کشوندمش بیرون
_مشکلی داری خانم کیم؟!
+از شدت بی اکسیژنی بیدار شدم...خفه شدم
_انقد کیوتی که نمیتونم بغلت نکنم
بدون اینکه بهش مهلت صحبت بدم
لبا*مو گذاشتم رو لبا*ش و طولانی بوسیدمش
بوسه ای که غرق عشقه
عشقی پر از خلوص از وجود من
ازش رها شدم و دیدم گونه ها گل انداخته و لبخند رو لباشه
محو لبخندش شدم و موهاشو نوازش کردم
به چشماش خیره شدم که
که قلبم تیر کشید
+تهیونگا...خوبی؟!
خودمو حفظ کردم تا از درد قلبم چیزی نفهمه
_آ..اره
*از زبان ا.ت
بنظر حالش خوب نبود
از جام بلند شدم و گفتم
+تهیونگ!...تو حالت خوب نیست
_نه اوکیم
دستشو گذاشتم روی قلبش و فشرد
+تهیونگگ
*یکساعت بعد
*بیمارستان مرکزی سئول
* از زبان ا.ت
روی صندلی بیمارستان نشسته بودم و از نگرانی پوستای لبمو میکندم
دیدم اینوو داره میاد
!خانم کیم چه اتفاقی افتاده؟!
+صبحی داشتیم باهم حرف میزدیم...نمیدونم
!خانم کیم...لبتون!...از لبتون داره خون میاد
انگشتامو زدم به لبام
پر خون شدن
*صبح
*از زبان تهیونگ
با صدای مبهمی از خواب پا شدم
+تهیونگ خفه شدم(صدای خفه)
_چشمامو آروم باز کردم و دیدم بعلهههه
ا.ت
از تو بغلم کشوندمش بیرون
_مشکلی داری خانم کیم؟!
+از شدت بی اکسیژنی بیدار شدم...خفه شدم
_انقد کیوتی که نمیتونم بغلت نکنم
بدون اینکه بهش مهلت صحبت بدم
لبا*مو گذاشتم رو لبا*ش و طولانی بوسیدمش
بوسه ای که غرق عشقه
عشقی پر از خلوص از وجود من
ازش رها شدم و دیدم گونه ها گل انداخته و لبخند رو لباشه
محو لبخندش شدم و موهاشو نوازش کردم
به چشماش خیره شدم که
که قلبم تیر کشید
+تهیونگا...خوبی؟!
خودمو حفظ کردم تا از درد قلبم چیزی نفهمه
_آ..اره
*از زبان ا.ت
بنظر حالش خوب نبود
از جام بلند شدم و گفتم
+تهیونگ!...تو حالت خوب نیست
_نه اوکیم
دستشو گذاشتم روی قلبش و فشرد
+تهیونگگ
*یکساعت بعد
*بیمارستان مرکزی سئول
* از زبان ا.ت
روی صندلی بیمارستان نشسته بودم و از نگرانی پوستای لبمو میکندم
دیدم اینوو داره میاد
!خانم کیم چه اتفاقی افتاده؟!
+صبحی داشتیم باهم حرف میزدیم...نمیدونم
!خانم کیم...لبتون!...از لبتون داره خون میاد
انگشتامو زدم به لبام
پر خون شدن
۵.۵k
۰۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.