kooki👿
🦀part 16🦀
🥭kooki🥭
وقتی بیدار شدیم ساعت 8 بود سریع کوکی رو بیدار کردم و رفتیم صبحونه بخوریم
صبحونه خوردیم و لباس پوشیدیم
با هم رفتیم کمپانی
وقتی رسیدیم اونجا پسرا اونجا بودن
تهیونگ سمتم اومد
تهیونگ:سلام
ه.ی:سلام.
تهیونگ:اگه دیشب کاری کردم ببخشید آخه بد جور مشت بودم
کوکی:😒
ه.ی:خب بریم دیگه
کوکی دستم رو کشید
کوک:بیا
ه.ی:کجا
کوک:تمرین رقص تو با من تمرین داری
رفتم اونجا و روییم رو در اوردم و شروع کردیم
کوک:وااااو رقص عالیه بیبی گرل
ه.ی:مرسی
کوک:راستی امروز باید تست بدی
ه.ی:تست چییی؟
کوک:واسه مانکن
ه.ی:آها
....
تا پارت بعد بابای 💛 👋🏻
Faitying baby 💝💛
🥭kooki🥭
وقتی بیدار شدیم ساعت 8 بود سریع کوکی رو بیدار کردم و رفتیم صبحونه بخوریم
صبحونه خوردیم و لباس پوشیدیم
با هم رفتیم کمپانی
وقتی رسیدیم اونجا پسرا اونجا بودن
تهیونگ سمتم اومد
تهیونگ:سلام
ه.ی:سلام.
تهیونگ:اگه دیشب کاری کردم ببخشید آخه بد جور مشت بودم
کوکی:😒
ه.ی:خب بریم دیگه
کوکی دستم رو کشید
کوک:بیا
ه.ی:کجا
کوک:تمرین رقص تو با من تمرین داری
رفتم اونجا و روییم رو در اوردم و شروع کردیم
کوک:وااااو رقص عالیه بیبی گرل
ه.ی:مرسی
کوک:راستی امروز باید تست بدی
ه.ی:تست چییی؟
کوک:واسه مانکن
ه.ی:آها
....
تا پارت بعد بابای 💛 👋🏻
Faitying baby 💝💛
۲۹.۸k
۱۵ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.