𝚙𝚊𝚛𝚝²⁶
عشق یا نیاز( 𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐨𝐫 𝐧𝐞𝐞𝐝)𝚙𝚊𝚛𝚝²⁶
دلم میخاست بغلش کنم این یعنی چی ¥ عاشق شدی خواهرم + عاشق نه بابا ما فقط برا نیاز البته خودم فهمیدم عاشق شدم مگه ندیدی بخاطرش رفتم تو کمپانیشون شیر موز و غذا بردن ولش کن اصلا بیا گیم ¥ باشه ..........
امروز صبح بلند شدم فکرم درگیر بود . میخواستم مطمئن شم واقعا کوک دوسم داره یا نه؟ با مینا رفتیم تو کمپانی روی صندلی نشستیم که اعضا اومدن . $ به دو تا خانم ها رو نگاه ¥ ما دختریم $ باشه خانم مینا . مینا رفت سمت تهیونگ و منم همونجا نشسته بودم پاشدم عذا رو بهش دادم ازم نگرفت چرا دوباره + چرا نمیگیری _ چون نمیخام + آها ( با حال بغض کمی ) همون دختره و اومد داشتن میرفتن که+ جونکوک صبر کن . وایساد رفتم سمتش . + چیزه ها تو عاشق.. _ ارع + آها اوکی برو دیگه _ وایسا مینا باید بیاد همراهت + نه جیزی بهش نگو بزار با تهیونگ خلوت کنه . سریع از سالن خارج شدم راه رو بلد بودم فوقش یک ساعت راه تا خونه بود ....... من میدونم اونی که عاشقشه همون دخترس چون با من طوری رفتار میکنه که انگار به زور پیشش هستم واقعا ولش کن دیگه یادت رفته که ما بخاطر نیاز پیش همیم شاید من پیش اون یه هرزه ام اییییش اصلا چرا چرا باید این اتفاق ها برای من بیوفته چرا عاشق کسی شدم که دوستم نداره . رسیدم خونه در رو باز کردم و رو مبل خوابیدم........ از خواب بلند شدم ساعت ۸ شب بود چقدر خوابیدم . تلویزیون رو روشن کردم و شبکه شبکه زدم بلاخره یک شبکه وایسادم که پایینش ساعت زده بود. + این برای چیه بزار فکر کنم ...... آها کریسمس ها کریسمس کی شد چقدر زود میگذره رفتم تو گوشیم دانشگاه تعطیل کردن حالا با چی سرگرم شم اوخ . صدای زنگ در شنیدم رفتم سمت در مینا بود اومد بود دستم و کشید بردم بیرون بدون هیچ چیزی سوارم کرد تو تاکسی رفتیم + میگم کجا میریم ¥ خوابگاه پسرا + اونجا چیکار ¥ میفهمی. رسیدیم دم در بودیم که کوک و جیمین و تهیونگ رک هم دیدیم ¥ اون چیزایی که گفتم رو گرفتین $ ارع ¥ اوفففف بریم . رفتیم داخل خوابگاه خیلی بزرگ بود به اعضا سلام کردم . ¥ خب خب دو ساعت دیگه کریسمس و چون اولین بارمه و شما هم که کار و اینا زیاد دارین نمیتونیم درست و حسابی کریسمس بگیرین قراره امروز اتفاق بیفته آماده شین برای تزئین. همه دست بکار شدیم من باید یه چیزی رو آویزون میکردم رفتم رو صندلی که بم دور صندلی چرخید و باعث شد تعادلم رو از دست بدم که کوک بغلم کرد . چشماش قشنگبود از این زاویه به خودم اومدم و از بغلش اومدم پایین + اییی بم بی تربیت بابات بهت تربیت یاد نداده پس مامانت باید تربیت یاد بده مامانت کو ( با حالت کیوت ) _ مامانش تویی + هع ها هیم ¥ گفت مامانش تویی + ها نه بابا من کجا مامانشم چرت و پرت نگین لطفا . رفتم به کار دیگه ای مشغول شدم کار من تموم شد که رفتم سراغ بم و یونتان اخیع کیوتا ¥ چیکار میکنی + ها ¥ واییی چقدر خاشوکه چقدر واقعا دلم میخاست یونتان رو ببینم از نزدیک .......
گایز این پارت رو دستم خورد حذف شد الان دوباره گذاشتمش
دلم میخاست بغلش کنم این یعنی چی ¥ عاشق شدی خواهرم + عاشق نه بابا ما فقط برا نیاز البته خودم فهمیدم عاشق شدم مگه ندیدی بخاطرش رفتم تو کمپانیشون شیر موز و غذا بردن ولش کن اصلا بیا گیم ¥ باشه ..........
امروز صبح بلند شدم فکرم درگیر بود . میخواستم مطمئن شم واقعا کوک دوسم داره یا نه؟ با مینا رفتیم تو کمپانی روی صندلی نشستیم که اعضا اومدن . $ به دو تا خانم ها رو نگاه ¥ ما دختریم $ باشه خانم مینا . مینا رفت سمت تهیونگ و منم همونجا نشسته بودم پاشدم عذا رو بهش دادم ازم نگرفت چرا دوباره + چرا نمیگیری _ چون نمیخام + آها ( با حال بغض کمی ) همون دختره و اومد داشتن میرفتن که+ جونکوک صبر کن . وایساد رفتم سمتش . + چیزه ها تو عاشق.. _ ارع + آها اوکی برو دیگه _ وایسا مینا باید بیاد همراهت + نه جیزی بهش نگو بزار با تهیونگ خلوت کنه . سریع از سالن خارج شدم راه رو بلد بودم فوقش یک ساعت راه تا خونه بود ....... من میدونم اونی که عاشقشه همون دخترس چون با من طوری رفتار میکنه که انگار به زور پیشش هستم واقعا ولش کن دیگه یادت رفته که ما بخاطر نیاز پیش همیم شاید من پیش اون یه هرزه ام اییییش اصلا چرا چرا باید این اتفاق ها برای من بیوفته چرا عاشق کسی شدم که دوستم نداره . رسیدم خونه در رو باز کردم و رو مبل خوابیدم........ از خواب بلند شدم ساعت ۸ شب بود چقدر خوابیدم . تلویزیون رو روشن کردم و شبکه شبکه زدم بلاخره یک شبکه وایسادم که پایینش ساعت زده بود. + این برای چیه بزار فکر کنم ...... آها کریسمس ها کریسمس کی شد چقدر زود میگذره رفتم تو گوشیم دانشگاه تعطیل کردن حالا با چی سرگرم شم اوخ . صدای زنگ در شنیدم رفتم سمت در مینا بود اومد بود دستم و کشید بردم بیرون بدون هیچ چیزی سوارم کرد تو تاکسی رفتیم + میگم کجا میریم ¥ خوابگاه پسرا + اونجا چیکار ¥ میفهمی. رسیدیم دم در بودیم که کوک و جیمین و تهیونگ رک هم دیدیم ¥ اون چیزایی که گفتم رو گرفتین $ ارع ¥ اوفففف بریم . رفتیم داخل خوابگاه خیلی بزرگ بود به اعضا سلام کردم . ¥ خب خب دو ساعت دیگه کریسمس و چون اولین بارمه و شما هم که کار و اینا زیاد دارین نمیتونیم درست و حسابی کریسمس بگیرین قراره امروز اتفاق بیفته آماده شین برای تزئین. همه دست بکار شدیم من باید یه چیزی رو آویزون میکردم رفتم رو صندلی که بم دور صندلی چرخید و باعث شد تعادلم رو از دست بدم که کوک بغلم کرد . چشماش قشنگبود از این زاویه به خودم اومدم و از بغلش اومدم پایین + اییی بم بی تربیت بابات بهت تربیت یاد نداده پس مامانت باید تربیت یاد بده مامانت کو ( با حالت کیوت ) _ مامانش تویی + هع ها هیم ¥ گفت مامانش تویی + ها نه بابا من کجا مامانشم چرت و پرت نگین لطفا . رفتم به کار دیگه ای مشغول شدم کار من تموم شد که رفتم سراغ بم و یونتان اخیع کیوتا ¥ چیکار میکنی + ها ¥ واییی چقدر خاشوکه چقدر واقعا دلم میخاست یونتان رو ببینم از نزدیک .......
گایز این پارت رو دستم خورد حذف شد الان دوباره گذاشتمش
۳۰.۸k
۳۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.