عشق نامیرا🩸
عشق نامیرا🩸
پارت:دوم
جولیا_27سپتامبر00:10
وارد جنگل شدم همه جا تاریک بود تنها نوری ک بود نور ماه بود،
یواش یواش قدم برمیداشتم تنها صدایی ک میشد شنید، صدای خش خش برگ و تکه چوبایی بود ک ازشون رد میشدم ،
تاریکی شب همه جا رو فرا گرفته بود و هوا کم کم داشت خفه میشد و من همچنان راهمو ادامه میدادم ،
تقریبا وسط جنگل بودم ک حس کردم یکی از پشتم رد شد اهمیت ندادم و ب راهم ادامه دادم از دور ی در وردی معلوم بود
_بلخره عمارت رو پیدا کردم
قدم هامو سریع کردم و خودمو ب وردی رسوندم
در آهنی رو هل دادم و وارد شدم
فضای عجیبی داشت ی حس خیلی خفه ب آدم میداد
_از چیزی ک فکر میکردم بزرگتره
رفتم جلو تا ب در وردی سالن رسیدم
دستگیره رو ب پایین هدایت کردم ک در با ی صدای آزار دهنده ای باز شد.
_سلام کسی اینجاست
_اهای کسی اینجا نیست؟.
_اسری از هیچ روح و پری اینجا نی الکی وقتمو حدر دادم «کلافه»
_پس این روح پری ک میگفتن کجاست «یکم بلند »
+دنبال من میگردی کوچولو.....
لایک کامنت فراموش نشه👍🏻😉
#فیک #چند_پارتی #تکپارتی #سناریو #ویسگون
#بی_تی_اس #بنگتن_بویز #کیپاپ
#جئون_جونگکوک #جونگکوک
پارت:دوم
جولیا_27سپتامبر00:10
وارد جنگل شدم همه جا تاریک بود تنها نوری ک بود نور ماه بود،
یواش یواش قدم برمیداشتم تنها صدایی ک میشد شنید، صدای خش خش برگ و تکه چوبایی بود ک ازشون رد میشدم ،
تاریکی شب همه جا رو فرا گرفته بود و هوا کم کم داشت خفه میشد و من همچنان راهمو ادامه میدادم ،
تقریبا وسط جنگل بودم ک حس کردم یکی از پشتم رد شد اهمیت ندادم و ب راهم ادامه دادم از دور ی در وردی معلوم بود
_بلخره عمارت رو پیدا کردم
قدم هامو سریع کردم و خودمو ب وردی رسوندم
در آهنی رو هل دادم و وارد شدم
فضای عجیبی داشت ی حس خیلی خفه ب آدم میداد
_از چیزی ک فکر میکردم بزرگتره
رفتم جلو تا ب در وردی سالن رسیدم
دستگیره رو ب پایین هدایت کردم ک در با ی صدای آزار دهنده ای باز شد.
_سلام کسی اینجاست
_اهای کسی اینجا نیست؟.
_اسری از هیچ روح و پری اینجا نی الکی وقتمو حدر دادم «کلافه»
_پس این روح پری ک میگفتن کجاست «یکم بلند »
+دنبال من میگردی کوچولو.....
لایک کامنت فراموش نشه👍🏻😉
#فیک #چند_پارتی #تکپارتی #سناریو #ویسگون
#بی_تی_اس #بنگتن_بویز #کیپاپ
#جئون_جونگکوک #جونگکوک
۱۱.۹k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.