پارت-پنجم
#پارت-پنجم
بعد اون رفت و با لباس فرم جدید
برگشت لعنتی خیلی جذابهههه
کوک..بهم میاد
من..آ- آره(مکس کردن)
کوک..از فردا من باهات میام
مدرسه
بعد کلی ازش سوال پرسیدم و
اونم جواب داد ولی من بیشتر
گیج شدم واقعا هیچی به ذهنم
نمی رسید بعد یادم آمد که امروز
غذا به کوک ندادم پس اون الان
باید گرسنه باشه منم نمی دونم
اون غذای آدما هم می خوره یا
باید غذای گربه بیارم😐در آخر
ازش پرسیدم
کوک..نه من بیشتر وقتا غذای
آدما رو می خورم وقتایی که
پیش تو بودم غذای گربه
می خوردم
منم رفتم براش غذا و نوشیدنی
آوردم و خورد
من..صبر کن خونه که داری
کوک..آره ولی خیلی دوره قرار
پیش تو زندگی کنم
من..صبر کن چی من گربمو
می خوام
کوک..اگه این جا بمونم می تونی
هر وقت بخوای گربت رو بهت
نشون بدم
منم قبول
من..اگه مامان و بابام ببیننت چی
کوک..نترس نمی بینن
شب 🌃 شد منم خوابیدم که
یهویی دیم یکی بقلم کرد خودم
ریختم پشمام موند بعد آروم
برگشتم که دیدم جنگکوک
من..چی کار می کنی پاشو
ببینم(بلند)
کوک..آخ مگه نگفتم داد نزن
مگه چیکار کردم کا هر روز پیش
هم می خوابیدیم دیگه
من..اون فرق داشت اون موقع
گربه بودی
کوک..اگه الان گربه بشم اجازه
میدی این جا بخوابم
من..ن نه
ولی اون باز نرفت و محکم تر
بغلم کرد😳بعد این که کلی
سعی کردم از خودم جداش کنم
خوابم بورد و خوابیدم ولی بدش
این جا بود که لباس نداشتتت
بعد صبح شد منم وقتی
می خواستم بیدارش کنم یهو
توی صورتش قفل شدم بعد
چشماشو باز کرد خیلی بهم
نزدیک بودیم بعد یهو خودمو
از تخت انداختم پایین
(لایک کامنت یادت نره🥺💖)
بعد اون رفت و با لباس فرم جدید
برگشت لعنتی خیلی جذابهههه
کوک..بهم میاد
من..آ- آره(مکس کردن)
کوک..از فردا من باهات میام
مدرسه
بعد کلی ازش سوال پرسیدم و
اونم جواب داد ولی من بیشتر
گیج شدم واقعا هیچی به ذهنم
نمی رسید بعد یادم آمد که امروز
غذا به کوک ندادم پس اون الان
باید گرسنه باشه منم نمی دونم
اون غذای آدما هم می خوره یا
باید غذای گربه بیارم😐در آخر
ازش پرسیدم
کوک..نه من بیشتر وقتا غذای
آدما رو می خورم وقتایی که
پیش تو بودم غذای گربه
می خوردم
منم رفتم براش غذا و نوشیدنی
آوردم و خورد
من..صبر کن خونه که داری
کوک..آره ولی خیلی دوره قرار
پیش تو زندگی کنم
من..صبر کن چی من گربمو
می خوام
کوک..اگه این جا بمونم می تونی
هر وقت بخوای گربت رو بهت
نشون بدم
منم قبول
من..اگه مامان و بابام ببیننت چی
کوک..نترس نمی بینن
شب 🌃 شد منم خوابیدم که
یهویی دیم یکی بقلم کرد خودم
ریختم پشمام موند بعد آروم
برگشتم که دیدم جنگکوک
من..چی کار می کنی پاشو
ببینم(بلند)
کوک..آخ مگه نگفتم داد نزن
مگه چیکار کردم کا هر روز پیش
هم می خوابیدیم دیگه
من..اون فرق داشت اون موقع
گربه بودی
کوک..اگه الان گربه بشم اجازه
میدی این جا بخوابم
من..ن نه
ولی اون باز نرفت و محکم تر
بغلم کرد😳بعد این که کلی
سعی کردم از خودم جداش کنم
خوابم بورد و خوابیدم ولی بدش
این جا بود که لباس نداشتتت
بعد صبح شد منم وقتی
می خواستم بیدارش کنم یهو
توی صورتش قفل شدم بعد
چشماشو باز کرد خیلی بهم
نزدیک بودیم بعد یهو خودمو
از تخت انداختم پایین
(لایک کامنت یادت نره🥺💖)
۵.۸k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.