پارت ۱۸ : پادشاه من
کوک : ا.ت ملکه ی من بیدار شدی
ا.ت : معذرت ... میخ..وام عالیج..اب
کوک : ا.ت بیا یکم اول اب بخور
ظرف اب رو به لب ا.ت نزدیک کرد و ا.ت با ولع شروع کرد به خوردن
فلش بک به فردا
ا.ت حسابی خوب شده بود
یه هانبوک خوشگل و ناز پوشیده بود موهاشم ندیمه ها براش بستن و سریع از خوابگاه خارج شد و تا رسید پشت در قصر
مباشر اعظم میخواست ورود ا.ت رو اعلام کنه ا.ت گفت نگه و وارد شد
کوک : ته ببین اگه از جناع راست حمله کنیم راحت تر میتونیم شکستش بدیم
شوگا : نهههههههه اونجا از محافظت بیشتری بر خورداره نمیتونیم ریسک کنیم شاید اونجا تله باشه
ا.ت : میخواید برید جنگ ؟
کوک : ا.ت تو اینجا چیکار میکنی
همه : ملکه و تعظیم کردند
ا.ت : عالیجناب میخواید برید جنگ
کوک : قراره کسی که به وزیر اعظم دستور داد رو بکشم
ا.ت : خب اون کیه
کوک : امپراطوری چین
ا.ت : واقعا
کوک : آره خب ا.ت حداقل تا اینجا اومدی بزار با دوستام یا بهتره بگم داداشام اشنات کنم
ا.ت : از بین جمعتون فقط آقای مین و شما رو میشناسم شما باید همونایی باشید که پشمک رو،از جنگل نجات دادید
جین : پشمک ؟
کوک : اسم همون گربه ی شیطونه که توی جنگل پیداش کردیم ا.ت بیا کنار من بشین
اگت نشست کنار کوک
کوک : خب ا.ت اول از جین هیونگ شروع میکنم که هیونگ همممونه
جین : سلام بانو من کیم سوکجینم
ا.ت : خوشبختم آقای کیم
کوک : ا.ت راحت باش میتونی پسرا رو با اسم کوچکشون صدا کنی
ا.ت : باشه ولی پسرا شما هم باید منو به ا.ت صدا کنید واقعا دوست ندارم منو بانو و اینا خطاب کنید
نامی : اسم من کیم نامجون بقیه بهم میگن نامی
ا.ت : خوشبختم نامجون هیونگ
خب خلاصه رفتن جنگ و پیروز شدن و برگشتن
شوگا : منم که میشناسی من مین یونگی ام
ا.ت : خوشبختم یونگی هیونگ البته برای بار دوم
جیهوپ : من جانگ هوسوکم بقیه بهم میگن جی هوپ
ا.ت : خوشبختم جیهوپ شی
جیمین : من پارک جیمینم خوشبختم
ا.ت : منم خوشبختم جیمین شی
تهیونگ : منم کیم تهیونگم
ا.ت : خوشبختم تهیونگ شی
ا.ت : قربان میتونم توی این جنگ بهتون کمک کنم
کوک : چیییی
ا.ت : شما اگه از جناح چب حمله کنید و آرایش ۷ شکل داشته پاشید پیروز میشید
کوک : تو اینا رو از کجا میدونی
ا.ت : شاید از آینده اومده باشم
کوک : یعنی چی
ا.ت : گفتم شاید خب من دیگه میرم
ا.ت : معذرت ... میخ..وام عالیج..اب
کوک : ا.ت بیا یکم اول اب بخور
ظرف اب رو به لب ا.ت نزدیک کرد و ا.ت با ولع شروع کرد به خوردن
فلش بک به فردا
ا.ت حسابی خوب شده بود
یه هانبوک خوشگل و ناز پوشیده بود موهاشم ندیمه ها براش بستن و سریع از خوابگاه خارج شد و تا رسید پشت در قصر
مباشر اعظم میخواست ورود ا.ت رو اعلام کنه ا.ت گفت نگه و وارد شد
کوک : ته ببین اگه از جناع راست حمله کنیم راحت تر میتونیم شکستش بدیم
شوگا : نهههههههه اونجا از محافظت بیشتری بر خورداره نمیتونیم ریسک کنیم شاید اونجا تله باشه
ا.ت : میخواید برید جنگ ؟
کوک : ا.ت تو اینجا چیکار میکنی
همه : ملکه و تعظیم کردند
ا.ت : عالیجناب میخواید برید جنگ
کوک : قراره کسی که به وزیر اعظم دستور داد رو بکشم
ا.ت : خب اون کیه
کوک : امپراطوری چین
ا.ت : واقعا
کوک : آره خب ا.ت حداقل تا اینجا اومدی بزار با دوستام یا بهتره بگم داداشام اشنات کنم
ا.ت : از بین جمعتون فقط آقای مین و شما رو میشناسم شما باید همونایی باشید که پشمک رو،از جنگل نجات دادید
جین : پشمک ؟
کوک : اسم همون گربه ی شیطونه که توی جنگل پیداش کردیم ا.ت بیا کنار من بشین
اگت نشست کنار کوک
کوک : خب ا.ت اول از جین هیونگ شروع میکنم که هیونگ همممونه
جین : سلام بانو من کیم سوکجینم
ا.ت : خوشبختم آقای کیم
کوک : ا.ت راحت باش میتونی پسرا رو با اسم کوچکشون صدا کنی
ا.ت : باشه ولی پسرا شما هم باید منو به ا.ت صدا کنید واقعا دوست ندارم منو بانو و اینا خطاب کنید
نامی : اسم من کیم نامجون بقیه بهم میگن نامی
ا.ت : خوشبختم نامجون هیونگ
خب خلاصه رفتن جنگ و پیروز شدن و برگشتن
شوگا : منم که میشناسی من مین یونگی ام
ا.ت : خوشبختم یونگی هیونگ البته برای بار دوم
جیهوپ : من جانگ هوسوکم بقیه بهم میگن جی هوپ
ا.ت : خوشبختم جیهوپ شی
جیمین : من پارک جیمینم خوشبختم
ا.ت : منم خوشبختم جیمین شی
تهیونگ : منم کیم تهیونگم
ا.ت : خوشبختم تهیونگ شی
ا.ت : قربان میتونم توی این جنگ بهتون کمک کنم
کوک : چیییی
ا.ت : شما اگه از جناح چب حمله کنید و آرایش ۷ شکل داشته پاشید پیروز میشید
کوک : تو اینا رو از کجا میدونی
ا.ت : شاید از آینده اومده باشم
کوک : یعنی چی
ا.ت : گفتم شاید خب من دیگه میرم
۹.۹k
۱۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.