DADY GEON
ددی جئون
ته:چون
{فلش بک به ۷ سالگی تهیونگ }
ته:مامانم کو اشغال(داد و گریه)
ب.ت:خفه شو پسره ی احمق میخوای بمیرییییی
ته:مامانم کجاس؟
ب.ت:مامانت و باید فراموش کنی
ته:نهههههه اینکارو نمیکنم(داد و گریه)
م.ت:تهیونگ(صدای گرفته)
ته:ماماننننن(گریه بیشتر)
م.ت:تهیونگ آروم باش پسر من گریه نکن این ممکنه آخرین باری باشه که همو میبینیم
ته:چرا؟(گریه)
ب.ت:لونا چی مسگی؟عقلتو از دست دادی؟
م.ت:نه نه ولی نمیتونم بزارم سر من زندگی پسرم و تو خراب بشع
تهیونگ پسرم
ته:بله
م.ت:بهم قول بده آرزوت رو دنبال کنی و به هر قیمتی بهشون برسی باشه(گونه تهیونگ رو نوازش میکرد و میگفت)
ته:قول میدم مامان حتی اگه به قیمت جونم تموم بشع ولی تو تنهام نمیذاری مگنه
ب.ت:معلومه که تنهامون نمیذاره
م.ت:تهیونگ من فقط باید یچیز رو بهت بگم
تو پسر باهوشی هستی همچی رو یاد گرفتی
جکسون(بابای تهیونگ )لطفا برو بیرون
ب.ت:ب..باشه
رفت بیرون
ته:مامان چیشده؟(گریه)
م.ت:تهیونگ بهم قول بده دختری که عاشقش شدی و ول نکنی
ته:ولی اگه عاشق هیچ دختری نشدم چی؟
م.ت:البته ممکنه عاشق پسر بشی
ته:مگه میشه؟
م.ت:تهیونگ عشق میشه و نمیشه نمیبینه ممکنه عاشق پسر بشی که باهاش راب*طع داشته باشی که بهش میگن گِی هیچوقت خجالت نکش از اینکه عاشق کی میشه باشه؟
ته:مامان قول میدم
اگه عاشق پسر شدم مگه نمیشم همجنسگرا؟
م.ت:من به همجنسگرا اعتقادی ندارم چون عشق پسر و دختر خوب و بد زشت و خوشگل و هیجی حالیش نمیشه
تهیونگ با کسی برقص که زندگیتو نجات داد
ته:باشه قول میدم نمیذارم حسرت هیچکدوم رو بخوری ولی مت برات کافی نیستم؟پسر بدیم که میخوای ولم کتی؟قول میدم دیگه دعوا نکنم قول میدم نمره هام از این بهتر بشع
م.ت:تو بهترین پسر دنیایی دلیل اینکه باید چند وقت ازتون فاصله بگیرم این نیس که دوست ندارم یا کاری کردی راستش تهیونگ یکی دیوونه وار عاشقم بود ولی من با بابا ازدواج کردم چون عاشقش شدم و الان این مرده دوباره برگشته میخوام باهاش برم تا تو و بابا شاد و با آرامش زندگی کنید خدافظ
و آخرین حرف مامان تهیونگ این بود و گونه ی تهیونگ رو محکم بوسید و بعد اون تهیونگ مامانشو ندید
{فلش بک به حال}
ته:چون
{فلش بک به ۷ سالگی تهیونگ }
ته:مامانم کو اشغال(داد و گریه)
ب.ت:خفه شو پسره ی احمق میخوای بمیرییییی
ته:مامانم کجاس؟
ب.ت:مامانت و باید فراموش کنی
ته:نهههههه اینکارو نمیکنم(داد و گریه)
م.ت:تهیونگ(صدای گرفته)
ته:ماماننننن(گریه بیشتر)
م.ت:تهیونگ آروم باش پسر من گریه نکن این ممکنه آخرین باری باشه که همو میبینیم
ته:چرا؟(گریه)
ب.ت:لونا چی مسگی؟عقلتو از دست دادی؟
م.ت:نه نه ولی نمیتونم بزارم سر من زندگی پسرم و تو خراب بشع
تهیونگ پسرم
ته:بله
م.ت:بهم قول بده آرزوت رو دنبال کنی و به هر قیمتی بهشون برسی باشه(گونه تهیونگ رو نوازش میکرد و میگفت)
ته:قول میدم مامان حتی اگه به قیمت جونم تموم بشع ولی تو تنهام نمیذاری مگنه
ب.ت:معلومه که تنهامون نمیذاره
م.ت:تهیونگ من فقط باید یچیز رو بهت بگم
تو پسر باهوشی هستی همچی رو یاد گرفتی
جکسون(بابای تهیونگ )لطفا برو بیرون
ب.ت:ب..باشه
رفت بیرون
ته:مامان چیشده؟(گریه)
م.ت:تهیونگ بهم قول بده دختری که عاشقش شدی و ول نکنی
ته:ولی اگه عاشق هیچ دختری نشدم چی؟
م.ت:البته ممکنه عاشق پسر بشی
ته:مگه میشه؟
م.ت:تهیونگ عشق میشه و نمیشه نمیبینه ممکنه عاشق پسر بشی که باهاش راب*طع داشته باشی که بهش میگن گِی هیچوقت خجالت نکش از اینکه عاشق کی میشه باشه؟
ته:مامان قول میدم
اگه عاشق پسر شدم مگه نمیشم همجنسگرا؟
م.ت:من به همجنسگرا اعتقادی ندارم چون عشق پسر و دختر خوب و بد زشت و خوشگل و هیجی حالیش نمیشه
تهیونگ با کسی برقص که زندگیتو نجات داد
ته:باشه قول میدم نمیذارم حسرت هیچکدوم رو بخوری ولی مت برات کافی نیستم؟پسر بدیم که میخوای ولم کتی؟قول میدم دیگه دعوا نکنم قول میدم نمره هام از این بهتر بشع
م.ت:تو بهترین پسر دنیایی دلیل اینکه باید چند وقت ازتون فاصله بگیرم این نیس که دوست ندارم یا کاری کردی راستش تهیونگ یکی دیوونه وار عاشقم بود ولی من با بابا ازدواج کردم چون عاشقش شدم و الان این مرده دوباره برگشته میخوام باهاش برم تا تو و بابا شاد و با آرامش زندگی کنید خدافظ
و آخرین حرف مامان تهیونگ این بود و گونه ی تهیونگ رو محکم بوسید و بعد اون تهیونگ مامانشو ندید
{فلش بک به حال}
۸.۳k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.