سلاح سرد(پارت16)
*پرش زمانی به 1ماه بعد*
"کیمین ویو"
هوففف بازم یه روز کسل کننده دیگه اه..بزور از جام بلند شدم و رفتم دستشویی کارای لازم کردم و رفتم پایین که دیدم همه سر میزن به جیز جینهو
کیمین:سلام..باز جینهو نیومده!
همه:سلام
مینهو:نه نیومده معلوم نی چشه؟!
کیمن:بعد صبحونه میرم تا ببینم چه مرگشه نمیاد از اون اتاق کوفتی بیرون..
مینهو:اوک
نشستم سر میز و صبجونم خوردم بعدش تصمیم گرفتم برم تا با جینهو حرف بزنم...
تق تق تق
جینهو:ها
کیمین:منم
جینهو:بیا
رفتم تو اتاق حتی طرز صحبتشم فرق کرده:(
کیمین:اهم
جینهو:ها
کیمین:ها و درد چه طرز حرف زدنه !؟
جینهو:اگه میخوای چرتو و پرت بگی برو بیرون لطفا.....(با لحن بد)
کیمین:معلوم هست چته انگار نه انگار که اینجام ..انگار نه انگار که 6نفر دیگه هم باهات زندگی میکنن عین جغد صبح تا شب تمرگیدی تو جات بسته دیگه خستمون کردی معلوم هست چته تو ها(نسبتا بلند)
جینهو:اه اه اه بابا ولم کنید دست از سرم بردارید دیگه چرا نمیزارین خبرم تنها باشم تو حال خودم باشم حالمو بهم زدین بسته دیگههههههههههههههههههههه(داد)
کیمین:واقعا که ازت بدم میاد تو اینجوری نبودی چرا اینجوری شدی(بغض)
جینهو:فقط برووو(داد)
هیچی نگفتم و امدم بیرون واقعا از دستش ناراحت شدم که اینطوری باهام حرف زد...همینوری داشتم میرفتم سمت اتاقم که با صدای مینهو سر جام میخکوب شدم...
مینهو:چیشد چی گفت؟
بغض بدی گلومو گرفت صداش هنوز تو گوشم بود نتونستم و زدم زیر گریه و رفتم بغل مینهو
مینهو:چیشده کیمین ها؟
کیمین:میخواستی چی بشه اون فقط سرم داد و بیداد کرد ..اون....اون اینجوری نبود چرا اینجوری شده(با گریه)
همینجوری داشتم گریه میکردم که در اتاق جینهو محکم کوبیده شد و جینهو دیدیم که یه تیپ اسلش مشکی زده و کوله پشتی مشکی بزرگ رو دوششه و داره در اتاقش قفل میکنه و ماسک مشکی زده
مینهو:کجا به سلامتی(جدی)
جینهو:.........
مینهو:با توما(بلند)
جینهو:میرم بمیرم خوبه(داد)
و از خونه زد بیرون هممون تو شک بودیم که چرا اینجوری شده!!!!!!
چشمام میسوخت از بس گریه کرده بودم برا همین رفتم رو تخت و دراز کشیدم و نفهمیدم که کی خوابم برد..
پایان پارت16
اسلاید2استایل جینهو وقتی از خونه رفت
اسلاید3اتاق کیمین
"کیمین ویو"
هوففف بازم یه روز کسل کننده دیگه اه..بزور از جام بلند شدم و رفتم دستشویی کارای لازم کردم و رفتم پایین که دیدم همه سر میزن به جیز جینهو
کیمین:سلام..باز جینهو نیومده!
همه:سلام
مینهو:نه نیومده معلوم نی چشه؟!
کیمن:بعد صبحونه میرم تا ببینم چه مرگشه نمیاد از اون اتاق کوفتی بیرون..
مینهو:اوک
نشستم سر میز و صبجونم خوردم بعدش تصمیم گرفتم برم تا با جینهو حرف بزنم...
تق تق تق
جینهو:ها
کیمین:منم
جینهو:بیا
رفتم تو اتاق حتی طرز صحبتشم فرق کرده:(
کیمین:اهم
جینهو:ها
کیمین:ها و درد چه طرز حرف زدنه !؟
جینهو:اگه میخوای چرتو و پرت بگی برو بیرون لطفا.....(با لحن بد)
کیمین:معلوم هست چته انگار نه انگار که اینجام ..انگار نه انگار که 6نفر دیگه هم باهات زندگی میکنن عین جغد صبح تا شب تمرگیدی تو جات بسته دیگه خستمون کردی معلوم هست چته تو ها(نسبتا بلند)
جینهو:اه اه اه بابا ولم کنید دست از سرم بردارید دیگه چرا نمیزارین خبرم تنها باشم تو حال خودم باشم حالمو بهم زدین بسته دیگههههههههههههههههههههه(داد)
کیمین:واقعا که ازت بدم میاد تو اینجوری نبودی چرا اینجوری شدی(بغض)
جینهو:فقط برووو(داد)
هیچی نگفتم و امدم بیرون واقعا از دستش ناراحت شدم که اینطوری باهام حرف زد...همینوری داشتم میرفتم سمت اتاقم که با صدای مینهو سر جام میخکوب شدم...
مینهو:چیشد چی گفت؟
بغض بدی گلومو گرفت صداش هنوز تو گوشم بود نتونستم و زدم زیر گریه و رفتم بغل مینهو
مینهو:چیشده کیمین ها؟
کیمین:میخواستی چی بشه اون فقط سرم داد و بیداد کرد ..اون....اون اینجوری نبود چرا اینجوری شده(با گریه)
همینجوری داشتم گریه میکردم که در اتاق جینهو محکم کوبیده شد و جینهو دیدیم که یه تیپ اسلش مشکی زده و کوله پشتی مشکی بزرگ رو دوششه و داره در اتاقش قفل میکنه و ماسک مشکی زده
مینهو:کجا به سلامتی(جدی)
جینهو:.........
مینهو:با توما(بلند)
جینهو:میرم بمیرم خوبه(داد)
و از خونه زد بیرون هممون تو شک بودیم که چرا اینجوری شده!!!!!!
چشمام میسوخت از بس گریه کرده بودم برا همین رفتم رو تخت و دراز کشیدم و نفهمیدم که کی خوابم برد..
پایان پارت16
اسلاید2استایل جینهو وقتی از خونه رفت
اسلاید3اتاق کیمین
۴.۱k
۱۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.