پارت ۶ من خیانت نکردم
فلش بک به یک ماه بعد
ات ویو
چند روز جونگ کوک زود زود از خونه میره حتی روزهای جمعه امروزم که جمعس بازم داره میره بیرون تصمیم گرفتم دنبالش برم
جونگ کوک:عشقم من رفتم
ات:باشه عزیزم بای
ات ویو
رفت سوار ماشینش شد منم برای اینکه شک نکنه با ماشین خودم نرفتم سریع تاکسی گرفتم
آقای راننده: خب کجا بریم خانم
ات:اون ماشین مشکیه رو دنبال کنید
آقای راننده: چشم خانم
ذهن ات:خب ببینیم واقعا با جیمین قرار داره یا نه
ده مین بعد
ات ویو سمت شرکت نرفت و جلوی یه کافه پارک کرد
(ادمین زیباتون:بچه ها آقای راننده رو با این علامت نشون میدم(_)
-خب خانم رسیدیم
ات:خیلی ممنون چه قدر میشه
-10وون
ات:بفرمائید
از ماشین پیاده شدم و به سمت کافه راه افتادم چیزی با چشمام دیدم رو نمیتونستم باور کنم جونگ کوک دست تو دست یه دختره واقعا برات متاسفم این بود که قول دادی خیانت نکنی این بود که می گفتی بابای خوبی میشی متاسفم دوباره یه تاکسی گرفتم و رفتم خونه
ات:دیگه تموم آقای جئون تو خوابت منو ببینی شروع کردم به چمدون بستن هرچی داشتم رو جمع کردم یه پیام به داهیون دادم
ات:سلام داهیون میشه برای چند روز بیام خونت
داهیون: اره بزغاله ی من چرا نمیشه
داشتم حرکت میکردم که صدای چرخیدن کلید توی در بود جونگ کوک بود تا ساک توی دستم رو دید با تعجب گفت
جونگ کوک:عزیزم داری جایی میری وایسا ببینم تو گریه کردی؟
ات با گریه گفتم :اره دارم میرم قراره چطور بود با جیمین خوش گذشت ولی به جیمین بگو رژ کالباسی به سایه زرد نمیاد
جونگ کوک:نمیفهمم منظورتو
ات:باید نفهمی اون موقع که بهم قول دادی خیانت نکنی اون موقع که گفتی ولت نمیکنم همه دروغ بود متاسفم برات آقای جئون
جونگ کوک:وایسا توضیح میدم
ات:توضیح؟(پوزخند)
چیو میخوای توضیح بدی اینکه چجوری بهم خیانت کردی یا چجوری بهم دروغ گفتی تو حتی انقدر بیشعوری که نگفتی این زن دوتا بچه داره حداقل بخاطر اونا خیانت نکنم ولی دیگه آقای جئون پشت گوشت رو دیدی منم دیدی
جونگ کوک:ات خواهش میکنم یه لحظه گوش کن (بغض)
ات :آقای جئون برای همیشه خداحافظ
ات ویو
از خونه اومدم بیرون و به سمت خونه داهیون راه افتادم باورم نمیشه جونگ کوک چطوری این کار باهام
کرد
رسیدن دم خونه داهیون در زدم که داهیون باز کرد
داهیون:..............
#فیک جونگ کوک
#بی تی اس
#جونگ کوک
#ارمی
ات ویو
چند روز جونگ کوک زود زود از خونه میره حتی روزهای جمعه امروزم که جمعس بازم داره میره بیرون تصمیم گرفتم دنبالش برم
جونگ کوک:عشقم من رفتم
ات:باشه عزیزم بای
ات ویو
رفت سوار ماشینش شد منم برای اینکه شک نکنه با ماشین خودم نرفتم سریع تاکسی گرفتم
آقای راننده: خب کجا بریم خانم
ات:اون ماشین مشکیه رو دنبال کنید
آقای راننده: چشم خانم
ذهن ات:خب ببینیم واقعا با جیمین قرار داره یا نه
ده مین بعد
ات ویو سمت شرکت نرفت و جلوی یه کافه پارک کرد
(ادمین زیباتون:بچه ها آقای راننده رو با این علامت نشون میدم(_)
-خب خانم رسیدیم
ات:خیلی ممنون چه قدر میشه
-10وون
ات:بفرمائید
از ماشین پیاده شدم و به سمت کافه راه افتادم چیزی با چشمام دیدم رو نمیتونستم باور کنم جونگ کوک دست تو دست یه دختره واقعا برات متاسفم این بود که قول دادی خیانت نکنی این بود که می گفتی بابای خوبی میشی متاسفم دوباره یه تاکسی گرفتم و رفتم خونه
ات:دیگه تموم آقای جئون تو خوابت منو ببینی شروع کردم به چمدون بستن هرچی داشتم رو جمع کردم یه پیام به داهیون دادم
ات:سلام داهیون میشه برای چند روز بیام خونت
داهیون: اره بزغاله ی من چرا نمیشه
داشتم حرکت میکردم که صدای چرخیدن کلید توی در بود جونگ کوک بود تا ساک توی دستم رو دید با تعجب گفت
جونگ کوک:عزیزم داری جایی میری وایسا ببینم تو گریه کردی؟
ات با گریه گفتم :اره دارم میرم قراره چطور بود با جیمین خوش گذشت ولی به جیمین بگو رژ کالباسی به سایه زرد نمیاد
جونگ کوک:نمیفهمم منظورتو
ات:باید نفهمی اون موقع که بهم قول دادی خیانت نکنی اون موقع که گفتی ولت نمیکنم همه دروغ بود متاسفم برات آقای جئون
جونگ کوک:وایسا توضیح میدم
ات:توضیح؟(پوزخند)
چیو میخوای توضیح بدی اینکه چجوری بهم خیانت کردی یا چجوری بهم دروغ گفتی تو حتی انقدر بیشعوری که نگفتی این زن دوتا بچه داره حداقل بخاطر اونا خیانت نکنم ولی دیگه آقای جئون پشت گوشت رو دیدی منم دیدی
جونگ کوک:ات خواهش میکنم یه لحظه گوش کن (بغض)
ات :آقای جئون برای همیشه خداحافظ
ات ویو
از خونه اومدم بیرون و به سمت خونه داهیون راه افتادم باورم نمیشه جونگ کوک چطوری این کار باهام
کرد
رسیدن دم خونه داهیون در زدم که داهیون باز کرد
داهیون:..............
#فیک جونگ کوک
#بی تی اس
#جونگ کوک
#ارمی
۲۲.۰k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.