عشق سخت پارت ۷
ا/ت ویو
از اتاقم رفتم بیرون رفتم سمت اتاقش و در زدم
_بیا تو
+سلام (تعظیم میکنه )
_چیکار داری ؟
+میخوام بگم که لطفا به هیون دو و بقیه کسانی که تو خونه هستن نگو من اینجا کار میکنم اثن نگو من کار میکنم انگار هیچی نمیدونی
_اون وقت اگر بگم چی ؟
+ازت خواهش میکنم
_باشه نمیگم
+ممنون
از اتاق رفتم بیرون
نگاهی به ساعت کردم ساعت ۸ و نیم بود
از شرکت رفتم بیرون منتظر تاکسی بودم ولی هیچ تاکسی ای نبود
ای بابا اینم شانسه
حالا باید پیاده برم
ولی اون خونه یکم از اینجا دوره
داشتم میرفتم سمت خونه که هوای ابری تبدیل شد به بارون
داشتم خیس میشدم ولی بازم به راهم ادامه دادم یکم تند تر رفتم ولی انگار نه نمی تونم در برابره این بدشانسی مقاومت کنم خوردم زمین
+آیییییی .........آخ
پام پیچ خورده بود
داشتم همین جوری زار میزدم که به ماشین جلوم وایستاد
ته ویو
بعد از تقریبا ۱۰ دقیقه از شرکت اومدم بیرون بارون گرفت سوار ماشینم شدم و راه افتادم به سمت خونه داشتم میرفتم که توی راه اون دختره ی پرو رو دیدم خورده بود زمین
توی این هوا ماشین رو نگه داشتم و پیاده شدم رفتم سمتش
_توی این هوا چرا پیاده اومدی ؟
+به تو چه .....منظورم اینه که به شما چه ربطی داره
_دختره ی .....پات چی شده ؟
+پیچ خورده
(ته ویوعه )
دیدم نمی تونه راه بیاد براید استایل بغلش کردم که بزارمش تو ماشین
+هی چیکار میکنی بزارم زمین(با داد )
_ساکت شو
+میگم بزارم زمین
_باشه پس میخوای به پدرت بگم که اینجا کار میکنی ؟
+نه نه غلط کردم
_پس ساکت شو
گذاشتمش تو ماشین و خودم هم رفتم نشستم پشت فرمون ماشین رو روشن کردم و راه افتادم
تا پارت بعد بایییییی
از اتاقم رفتم بیرون رفتم سمت اتاقش و در زدم
_بیا تو
+سلام (تعظیم میکنه )
_چیکار داری ؟
+میخوام بگم که لطفا به هیون دو و بقیه کسانی که تو خونه هستن نگو من اینجا کار میکنم اثن نگو من کار میکنم انگار هیچی نمیدونی
_اون وقت اگر بگم چی ؟
+ازت خواهش میکنم
_باشه نمیگم
+ممنون
از اتاق رفتم بیرون
نگاهی به ساعت کردم ساعت ۸ و نیم بود
از شرکت رفتم بیرون منتظر تاکسی بودم ولی هیچ تاکسی ای نبود
ای بابا اینم شانسه
حالا باید پیاده برم
ولی اون خونه یکم از اینجا دوره
داشتم میرفتم سمت خونه که هوای ابری تبدیل شد به بارون
داشتم خیس میشدم ولی بازم به راهم ادامه دادم یکم تند تر رفتم ولی انگار نه نمی تونم در برابره این بدشانسی مقاومت کنم خوردم زمین
+آیییییی .........آخ
پام پیچ خورده بود
داشتم همین جوری زار میزدم که به ماشین جلوم وایستاد
ته ویو
بعد از تقریبا ۱۰ دقیقه از شرکت اومدم بیرون بارون گرفت سوار ماشینم شدم و راه افتادم به سمت خونه داشتم میرفتم که توی راه اون دختره ی پرو رو دیدم خورده بود زمین
توی این هوا ماشین رو نگه داشتم و پیاده شدم رفتم سمتش
_توی این هوا چرا پیاده اومدی ؟
+به تو چه .....منظورم اینه که به شما چه ربطی داره
_دختره ی .....پات چی شده ؟
+پیچ خورده
(ته ویوعه )
دیدم نمی تونه راه بیاد براید استایل بغلش کردم که بزارمش تو ماشین
+هی چیکار میکنی بزارم زمین(با داد )
_ساکت شو
+میگم بزارم زمین
_باشه پس میخوای به پدرت بگم که اینجا کار میکنی ؟
+نه نه غلط کردم
_پس ساکت شو
گذاشتمش تو ماشین و خودم هم رفتم نشستم پشت فرمون ماشین رو روشن کردم و راه افتادم
تا پارت بعد بایییییی
۱۰.۱k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.