تک پارتی از یونگی
ییجی:
امروز دوباره نتونستمنگاهمرو ازش بدزدم چرا باید عاشق برادر ناتنیم بشم؟
شوگا:
دوباره...دوباره....دوباره
هر بار که نگاممیکنه میخوام اعتراف کنم ببینم چشاش همون لحظه برق میزنه یا اتیش
ییجی ویو:
شوگااااااااااااااااااا
ش:هاااااا
یی:پسره....من پروژه داشتمممم پروژههههه چرا خراب کردی چرااا
ش:توهم مدادم رو شکونده بودی
یی:اینو اونو یه جا میزاری؟
ش:اره دوتاشونم وسیله هستن
یی:من یک ماه بهش وقت گذاشتم(بغض)
ش:عه چیشد
یی:(گریهههه)کنار زدن_
شوگا:وایسا نرو...متاسفم(گرفتن دس)
یی:نمیخوام...ولم کنننن
شوگا:نه نه
بابا:اینجا چخبرهههه
یی:بابا پسرت داره اذیتم میکنه
بابا:شوگا به خودت بیا
شوگا:بابا مگه کاری کردم
بابا:نمیبینم؟
یی :ولم کننننن
بابا:انگار دلت سونا رو میخواد مین!
شوگا: چ چی میگی تو
بابا:اگه ببینم حدت رو رد میکنی...با سونا ازدواج میکنی
شوگا:بسههه
بابا:بهمامر ندههههه فردا با خانواده سونا حرف میزنم مین یونگی
ش:م من یکی دیگه رو دوست دارمحق ندارییی
بابا:عه....کیه؟
شوگا:....
یی:چیشد؟...هی....داداشی
شوگا:داداشی نه ددی(بوسه از ل ب)
یی:هننننن
بابا:یونگیییی
شوگا:بابا ما قرار میزاریم
بابا:چ چی
شوگا:ما همدیگه رو دوست داریم
بابا:ییجی حقیقت داره؟
یی:من من فکر میکنم خب
شوگا:(زدن به کمر)
یی:اره اره
بابا:مطمئن بشم؟
یی:بله
بابا:...دوسش داری؟
یی:خیلی
بابا:دیدی پسرم(خنده)
شوگا:اره پدر(لبخند)
یی:ها؟
شوگا:خب ما یه بازی درست کرده بودیم که از حست مطمئن بشم...راستی مروژت خراب نشده اون کپیش بود
یی:(خنده)دیوونه ای
ش:دیوونه تو
)نظرات؟(
امروز دوباره نتونستمنگاهمرو ازش بدزدم چرا باید عاشق برادر ناتنیم بشم؟
شوگا:
دوباره...دوباره....دوباره
هر بار که نگاممیکنه میخوام اعتراف کنم ببینم چشاش همون لحظه برق میزنه یا اتیش
ییجی ویو:
شوگااااااااااااااااااا
ش:هاااااا
یی:پسره....من پروژه داشتمممم پروژههههه چرا خراب کردی چرااا
ش:توهم مدادم رو شکونده بودی
یی:اینو اونو یه جا میزاری؟
ش:اره دوتاشونم وسیله هستن
یی:من یک ماه بهش وقت گذاشتم(بغض)
ش:عه چیشد
یی:(گریهههه)کنار زدن_
شوگا:وایسا نرو...متاسفم(گرفتن دس)
یی:نمیخوام...ولم کنننن
شوگا:نه نه
بابا:اینجا چخبرهههه
یی:بابا پسرت داره اذیتم میکنه
بابا:شوگا به خودت بیا
شوگا:بابا مگه کاری کردم
بابا:نمیبینم؟
یی :ولم کننننن
بابا:انگار دلت سونا رو میخواد مین!
شوگا: چ چی میگی تو
بابا:اگه ببینم حدت رو رد میکنی...با سونا ازدواج میکنی
شوگا:بسههه
بابا:بهمامر ندههههه فردا با خانواده سونا حرف میزنم مین یونگی
ش:م من یکی دیگه رو دوست دارمحق ندارییی
بابا:عه....کیه؟
شوگا:....
یی:چیشد؟...هی....داداشی
شوگا:داداشی نه ددی(بوسه از ل ب)
یی:هننننن
بابا:یونگیییی
شوگا:بابا ما قرار میزاریم
بابا:چ چی
شوگا:ما همدیگه رو دوست داریم
بابا:ییجی حقیقت داره؟
یی:من من فکر میکنم خب
شوگا:(زدن به کمر)
یی:اره اره
بابا:مطمئن بشم؟
یی:بله
بابا:...دوسش داری؟
یی:خیلی
بابا:دیدی پسرم(خنده)
شوگا:اره پدر(لبخند)
یی:ها؟
شوگا:خب ما یه بازی درست کرده بودیم که از حست مطمئن بشم...راستی مروژت خراب نشده اون کپیش بود
یی:(خنده)دیوونه ای
ش:دیوونه تو
)نظرات؟(
۳۲.۷k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.