زندگی مخفی پارت ۹۷ بخش دوم
.....یک هفته بعد....
جونگکوک:ته من امادم
تهیونگ:اوکی بریم که دلم بد جور برای هانول تنگ شدههه
جونگکوک:تو این هفته کیا مراقبش بودن ؟؟
تهیونگ:جیمین و یونگی
اونا گفتن میخوان مراقبش باشن
جونگکوک:اوکی بریم
......توی خونه......
یونگی:جیمین اون در کوفتیو باز کننن
هانول داره گریه میکنه
دارن ارومش میکنم
جیمین:بابا ...
اخخخخ
یونگی:جیمینننننن
حواست کجاستت
چرا باید الان بخوری زمین
جیمین:ای دستمممممم
یونگی :بزار درو باز کنم بیام پیشت
تهیونگ:سه ساعته پشت دریم
وای خاک تو سرم جیمین چت شد
یونگی :جونگ کوک بیا هانول رو بگیر من برم ببینم جیمینم چش. شد
نفسم خوبی
جیمین:دستم درد میکنههههه
یونگی جیمینو توی بغلش فشار داد و جیمین کم کم گریه هاش شروع شد
جونگکوک هانول رو خوابوند توی اتاقش و اومد تا جیمینو ببینه
جیمین بلند شد و پرید بغل جونگکوک:خیلی خیلی خوشحالم که حالت خوبعههه
دیگه اینطوری بی خبر نرو
و بازم گریه کرد
جیمین:خونه بدون شماها خیلی بدههه
خواهشا همیشه باشیددد
تهیونگ آروم جیمینو از بغل جونگکوک آورد بیرون
و بغلش کرد
تهیونگ:آروم باش
دیگه تموم شد
جیمین الان همه حالشون خوبه
تازه عروسی نزدیکههه
یونگی:بچه ها دیروز جیسو زنگ زد و گفت
که عروسی رو انداختن دو ماه دیگه
میخوان همه کاپلا باشن
تازه که چهنی هم باهمن همه کاملیم
پس دقیقا دوماه دیگه عروسی
جینسو
چهنی
تهکوک
یونمین
ریجی
جینا
و همین دیگه
تهیونگ:اوا خاک تو سرم
کوک منو تو که لباس نداریم
جونگکوک:بیا یه استایل متفاوت بزنیم
حالا بهت میگم
بچه هااا بیام بغلم ببینم دلم تنگ شده بود
یونگی:وایی خدا دل منم براتون تنگ شده
اگه بدونی هانول چقدر بی قراری میکرددد
جونگکوک:بعدا به حساب خانم کوچولو میرسیم
و ممنونم که مراقبش بودید
حالا این هفته چیکار کردی باهاش
یونگی و جیمین به هم نگاه کردن و یونگی شروع کرد به تعریف:......
... فلش بک به روز اول بستری شدن کوک.....
یونگی: جیمین شیشه شیر بچه کجاستتت
جیمین:وایسا الان میارممم
بیا ایناهاش
هانول عشق عمو
جون من گریه نکن
یونگی:جیمین براش آهنگ بخون
جیمین: we're not going home tonight
Alright(spot by zico and jennie)
یونگی:جیمین بچه میخواد بخوابههه
این آهنگ مناسب نیست
جیمین:
Tell am I ever going feel again
(shot glass of tear by Jungkook)
یونگی:تو اصلا نخون عشقم
جیمین:اصلا بدش من ساکتش کنم
جیمین تا هانول رو گرفت دستش هانول ساکت شد
یونگی فقط پوکر فیس نگاهشون کرد
یونگی:خدا ببین
به خدا اگه ما بچه ای روبه فرزند خوندگی قبول کنیم تورو بیشتر دوست داره
......
ادامه دارد.....
جونگکوک:ته من امادم
تهیونگ:اوکی بریم که دلم بد جور برای هانول تنگ شدههه
جونگکوک:تو این هفته کیا مراقبش بودن ؟؟
تهیونگ:جیمین و یونگی
اونا گفتن میخوان مراقبش باشن
جونگکوک:اوکی بریم
......توی خونه......
یونگی:جیمین اون در کوفتیو باز کننن
هانول داره گریه میکنه
دارن ارومش میکنم
جیمین:بابا ...
اخخخخ
یونگی:جیمینننننن
حواست کجاستت
چرا باید الان بخوری زمین
جیمین:ای دستمممممم
یونگی :بزار درو باز کنم بیام پیشت
تهیونگ:سه ساعته پشت دریم
وای خاک تو سرم جیمین چت شد
یونگی :جونگ کوک بیا هانول رو بگیر من برم ببینم جیمینم چش. شد
نفسم خوبی
جیمین:دستم درد میکنههههه
یونگی جیمینو توی بغلش فشار داد و جیمین کم کم گریه هاش شروع شد
جونگکوک هانول رو خوابوند توی اتاقش و اومد تا جیمینو ببینه
جیمین بلند شد و پرید بغل جونگکوک:خیلی خیلی خوشحالم که حالت خوبعههه
دیگه اینطوری بی خبر نرو
و بازم گریه کرد
جیمین:خونه بدون شماها خیلی بدههه
خواهشا همیشه باشیددد
تهیونگ آروم جیمینو از بغل جونگکوک آورد بیرون
و بغلش کرد
تهیونگ:آروم باش
دیگه تموم شد
جیمین الان همه حالشون خوبه
تازه عروسی نزدیکههه
یونگی:بچه ها دیروز جیسو زنگ زد و گفت
که عروسی رو انداختن دو ماه دیگه
میخوان همه کاپلا باشن
تازه که چهنی هم باهمن همه کاملیم
پس دقیقا دوماه دیگه عروسی
جینسو
چهنی
تهکوک
یونمین
ریجی
جینا
و همین دیگه
تهیونگ:اوا خاک تو سرم
کوک منو تو که لباس نداریم
جونگکوک:بیا یه استایل متفاوت بزنیم
حالا بهت میگم
بچه هااا بیام بغلم ببینم دلم تنگ شده بود
یونگی:وایی خدا دل منم براتون تنگ شده
اگه بدونی هانول چقدر بی قراری میکرددد
جونگکوک:بعدا به حساب خانم کوچولو میرسیم
و ممنونم که مراقبش بودید
حالا این هفته چیکار کردی باهاش
یونگی و جیمین به هم نگاه کردن و یونگی شروع کرد به تعریف:......
... فلش بک به روز اول بستری شدن کوک.....
یونگی: جیمین شیشه شیر بچه کجاستتت
جیمین:وایسا الان میارممم
بیا ایناهاش
هانول عشق عمو
جون من گریه نکن
یونگی:جیمین براش آهنگ بخون
جیمین: we're not going home tonight
Alright(spot by zico and jennie)
یونگی:جیمین بچه میخواد بخوابههه
این آهنگ مناسب نیست
جیمین:
Tell am I ever going feel again
(shot glass of tear by Jungkook)
یونگی:تو اصلا نخون عشقم
جیمین:اصلا بدش من ساکتش کنم
جیمین تا هانول رو گرفت دستش هانول ساکت شد
یونگی فقط پوکر فیس نگاهشون کرد
یونگی:خدا ببین
به خدا اگه ما بچه ای روبه فرزند خوندگی قبول کنیم تورو بیشتر دوست داره
......
ادامه دارد.....
۳.۰k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.