دو پارتی ، جی
دو پارتی ، جی
# درخواستی
جی : -
ا / ت : +
- ا / ت زود باش دیگه
+ اومدم دیگه چقدر غر میزنی .
- خب باید زود برسیم ، گیتار و برداشتی؟
+ آره
- پس بدو بریم .
با سرعت سوار ماشین شدین . راه زیادی تا کلاب نبود .
به محض رسیدن وسایل و برداشتی ، جی به کمکت اومد و وسایل سنگین و گرفت . از اینکه اینقدر به فکرت بود قند تو دلت آب شد . از دوره ی دبیرستان ، با هم دوستای صمیمی بودین . از لحظه ای که دیدیش عاشقش شدی ، همیشه فکر میکردی اونم عاشقته اما اون هیچ وقت بهت پیشنهاد نداد بود . تو هم میترسیدی بهش بگی که دوسش داری . هر دوتا تون خواننده های کلاب بودین . توی کلاب های مختلف آهنگ میخوندین . پولش هر چقدر می شد با هم دیگه نصفش میکردید . امروز بیشتر از هر چیزی استرس داشتی و هول شده بودی . دیدی جی هم خیلی استرس داره ، برات عجیب بود ، اون توی هر شرایطی ریلکس بود اما امروز ......
وسایلتون و روی صحنه گذاشتین . چند تا آهنگ اجرا کردین و همه خوشحال بودن و میرقصیدن . شیفت کاریتون تموم شد و یه گوشه نشستی و به بقیه خیره شده بودی . منتظر بودی رییس کلاب بیاد و حقوقتون و بده . چشمت به در ورودی خورد . دختری وارد کلاب شد . اکس جی بود ! به جی نگاه کردی که داشت به اون دختر نگاه میکرد . دارلا چهره ی فوق العاده ای داشت . به طرف جی اومد .
دارلا : میخوام باهات حرف بزنم .
- بگو
دارلا : اینجا نمیشه ، نمیخوام غریبه ها حرفامون و بشنون .
واضح به تو گفت غریبه . ناراحت شدی از اینکه جی هیچی نگفت . جی بدون نگاهی دنبال دارلا رفت . اون ور تر وایسادی . نگران بهشون خیره شدی ، تا اینکه دارلا لب هاش و روی لب های جی گذاشت .
+ چرا جی پسش نمیزنه؟
اشک تو چشمات حلقه زده بود ! یهویی تصمیم گرفتی که برای همیشه اون و از زندگیت بیرون کنی . بلند شدی و بدون مکث به پل رودخانه رسیدی . به خودت اومدی . بارون میبارید و تو بدون لباس گرم با گوشیت توی دستت کنار رودخانه بودی . بلند گریه میکردی . نمیدونستی باید چیکار کنی . مقصر نبودی ، فقط عشق یه طرفه داشتی . تو این زندگی هیچیش دست تو نبود ، هیچی ..... با همون وضعیت به خونه رفتی ، تمام لباس هات و جمع کردی و توی چمدون ریختی و از اونجا رفتی ........
ادامه دارد ..........
اوکی اما خودمم گریم گرفت 🥲
# درخواستی
جی : -
ا / ت : +
- ا / ت زود باش دیگه
+ اومدم دیگه چقدر غر میزنی .
- خب باید زود برسیم ، گیتار و برداشتی؟
+ آره
- پس بدو بریم .
با سرعت سوار ماشین شدین . راه زیادی تا کلاب نبود .
به محض رسیدن وسایل و برداشتی ، جی به کمکت اومد و وسایل سنگین و گرفت . از اینکه اینقدر به فکرت بود قند تو دلت آب شد . از دوره ی دبیرستان ، با هم دوستای صمیمی بودین . از لحظه ای که دیدیش عاشقش شدی ، همیشه فکر میکردی اونم عاشقته اما اون هیچ وقت بهت پیشنهاد نداد بود . تو هم میترسیدی بهش بگی که دوسش داری . هر دوتا تون خواننده های کلاب بودین . توی کلاب های مختلف آهنگ میخوندین . پولش هر چقدر می شد با هم دیگه نصفش میکردید . امروز بیشتر از هر چیزی استرس داشتی و هول شده بودی . دیدی جی هم خیلی استرس داره ، برات عجیب بود ، اون توی هر شرایطی ریلکس بود اما امروز ......
وسایلتون و روی صحنه گذاشتین . چند تا آهنگ اجرا کردین و همه خوشحال بودن و میرقصیدن . شیفت کاریتون تموم شد و یه گوشه نشستی و به بقیه خیره شده بودی . منتظر بودی رییس کلاب بیاد و حقوقتون و بده . چشمت به در ورودی خورد . دختری وارد کلاب شد . اکس جی بود ! به جی نگاه کردی که داشت به اون دختر نگاه میکرد . دارلا چهره ی فوق العاده ای داشت . به طرف جی اومد .
دارلا : میخوام باهات حرف بزنم .
- بگو
دارلا : اینجا نمیشه ، نمیخوام غریبه ها حرفامون و بشنون .
واضح به تو گفت غریبه . ناراحت شدی از اینکه جی هیچی نگفت . جی بدون نگاهی دنبال دارلا رفت . اون ور تر وایسادی . نگران بهشون خیره شدی ، تا اینکه دارلا لب هاش و روی لب های جی گذاشت .
+ چرا جی پسش نمیزنه؟
اشک تو چشمات حلقه زده بود ! یهویی تصمیم گرفتی که برای همیشه اون و از زندگیت بیرون کنی . بلند شدی و بدون مکث به پل رودخانه رسیدی . به خودت اومدی . بارون میبارید و تو بدون لباس گرم با گوشیت توی دستت کنار رودخانه بودی . بلند گریه میکردی . نمیدونستی باید چیکار کنی . مقصر نبودی ، فقط عشق یه طرفه داشتی . تو این زندگی هیچیش دست تو نبود ، هیچی ..... با همون وضعیت به خونه رفتی ، تمام لباس هات و جمع کردی و توی چمدون ریختی و از اونجا رفتی ........
ادامه دارد ..........
اوکی اما خودمم گریم گرفت 🥲
۹.۷k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.