الان یه جایی نشستم،که واقعا اضافیم،همه دور و برم ازم بزرگ
الان یه جایی نشستم،که واقعا اضافیم،همه دور و برم ازم بزرگترن، ولی من به اصرار کسی رفتم که خیلی دوستش داشتم،همه الان دارن با هم گپ میزنن و میخندن،اما من یه گوشه نشستم و دارم گریه میکنم و برای هیچکس مهم نیست، و هم کسی که خیلی دوستش داشتم سرش گرمه بقیس و منو یادش رفته، هم تنها کسی که توی این دنیا دارمش،شاید امشب برم روی پل و خودمو پرت کنم پایین،اما اگه روی پل فقط یه نفرم بهم لبخند بزنه،خودمو نمیندازم پایین:)
۲.۰k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.