فیک کوک😍
پارت سیزدهم
این قسمت حبس؟؟
-------
ویو ا.ت
لباس رو که سفارش داده بودم پوشیدم موهام رو هم ماریا برام درست کرد جلوی آینه نگاهی به ظاهرم انداختم زیبا شده بودم
ا.ت: ماریا نظرت چیه؟
ماریا: بنظر من عالی شدین زیبا تر از شما توی مهمونی نخواهد بود
ا.ت: همینو میخواستم
دیدم ماریا تعظیم کرد برگشتم و دیدم اویی هستش
ا.ت: اویی اومدی؟
اویی: بریم خانم ا.ت؟
ا.ت: بگو بانو تا زبونت بچرخه چون بزودی بانو خواهم شد
اویی: وقت وقت این حرف ها نیست فعلا باید به مهمونی بریم
ا.ت: بریم(خنده)
...
رسیدیم به طبقه ای که مهمونی توش برگذار میشد بعضی دختر ها میرقصیدن و بعضی ها هم چیزی میخوردن دیدم مادر روی تخت یا همون صندلی سلطنتی نشسته جلو رفتم پاهام رو کمی خم کردم تا تعظیم کنم دیدم سرش رو تکون داد و دستش رو به جلو آورد جلوتر رفتم و دستش رو بوسیدم زنیکه کمبود دار....به اعصابت مسلط باش ا.ت گفته بودن باید سمت راستشون بشینم ولی لووابا نشسته بود رفتم رو به روش
ا.ت: بانو نمیخواین بلند بشین؟ عروس خاندان باید سمت راست مادر بشینه
(علامت لووابا /)
/هه مادر؟
مادر: بلند شو لووابا باید به قوانین و اصول عمارت احترام گذاشت
/چشم
بلند شد و من جاش نشستم به دخترا نگاه میکردم که برای گرم کردن مجلس میرقصیدن
/انگشترت از کجا آوردیش؟(پوزخند مسخره)
بعد از حرفش مادر به دستم نگاه کرد
ا.ت: طوری میگید که انگار اشغاله
/مگه کمتر از اینه
ا.ت: پس حتما به گوش ارباب جوان خواهد رسید که به هدیه ای که خود ایشون به من تقدیم کردن توهین شده چون اینجا پر از خبر چین هستش بانو
/چییی؟
مادر: پسرم بهت هدیه داده؟
ا.ت: بله چطور مادر(خنده)
/اما من چیز بدی نگفتم که
ا.ت: درسته ولی من حرف شما رو تایید کردم
/دختره گستاخ
ا.ت: اما شما گستاخ ترین
مادر: بدون چی داری میگی ا.ت
ا.ت: مادر من حقیقت رو میگم
مادر: ببرین و توی طبقه ی خودش حبسش کنین(داد)
ا.ت: بله؟(عصبی)
با حرفش دوتل از نگهبان های عمارت اومدن سمتم و از بازو هام گرفتن
ا.ت: ولم کنین...این کارتون بی جواب نمیمونه(داد)
...
انداختنم توی طبقه ی خودم و رفتن هرچی آسانسور رو میزدم بالا نمیومد یعنی واقعا حبسم کردن نشستم گوشه ی دیوار گوشواره هام رو در آوردم و پرت کردم سمت زمین دوتا زانوهام رو به بغل گرفتم و گریه میکردم چقدر دیگه باید تحمل کنم جونگ کوک کمکم کن بیا این بار رو دوتایی به دوش بکشیم
پایان پارت سیزدهم😀
چی میشه بنظرتون
شرط ها رو کم میزارم 5 تا لایک 15 تا کامنت❤️
(اسلاید دوم ا.ت
اسلاید سوم لووابا
اسلاید چهارم مادر)
این قسمت حبس؟؟
-------
ویو ا.ت
لباس رو که سفارش داده بودم پوشیدم موهام رو هم ماریا برام درست کرد جلوی آینه نگاهی به ظاهرم انداختم زیبا شده بودم
ا.ت: ماریا نظرت چیه؟
ماریا: بنظر من عالی شدین زیبا تر از شما توی مهمونی نخواهد بود
ا.ت: همینو میخواستم
دیدم ماریا تعظیم کرد برگشتم و دیدم اویی هستش
ا.ت: اویی اومدی؟
اویی: بریم خانم ا.ت؟
ا.ت: بگو بانو تا زبونت بچرخه چون بزودی بانو خواهم شد
اویی: وقت وقت این حرف ها نیست فعلا باید به مهمونی بریم
ا.ت: بریم(خنده)
...
رسیدیم به طبقه ای که مهمونی توش برگذار میشد بعضی دختر ها میرقصیدن و بعضی ها هم چیزی میخوردن دیدم مادر روی تخت یا همون صندلی سلطنتی نشسته جلو رفتم پاهام رو کمی خم کردم تا تعظیم کنم دیدم سرش رو تکون داد و دستش رو به جلو آورد جلوتر رفتم و دستش رو بوسیدم زنیکه کمبود دار....به اعصابت مسلط باش ا.ت گفته بودن باید سمت راستشون بشینم ولی لووابا نشسته بود رفتم رو به روش
ا.ت: بانو نمیخواین بلند بشین؟ عروس خاندان باید سمت راست مادر بشینه
(علامت لووابا /)
/هه مادر؟
مادر: بلند شو لووابا باید به قوانین و اصول عمارت احترام گذاشت
/چشم
بلند شد و من جاش نشستم به دخترا نگاه میکردم که برای گرم کردن مجلس میرقصیدن
/انگشترت از کجا آوردیش؟(پوزخند مسخره)
بعد از حرفش مادر به دستم نگاه کرد
ا.ت: طوری میگید که انگار اشغاله
/مگه کمتر از اینه
ا.ت: پس حتما به گوش ارباب جوان خواهد رسید که به هدیه ای که خود ایشون به من تقدیم کردن توهین شده چون اینجا پر از خبر چین هستش بانو
/چییی؟
مادر: پسرم بهت هدیه داده؟
ا.ت: بله چطور مادر(خنده)
/اما من چیز بدی نگفتم که
ا.ت: درسته ولی من حرف شما رو تایید کردم
/دختره گستاخ
ا.ت: اما شما گستاخ ترین
مادر: بدون چی داری میگی ا.ت
ا.ت: مادر من حقیقت رو میگم
مادر: ببرین و توی طبقه ی خودش حبسش کنین(داد)
ا.ت: بله؟(عصبی)
با حرفش دوتل از نگهبان های عمارت اومدن سمتم و از بازو هام گرفتن
ا.ت: ولم کنین...این کارتون بی جواب نمیمونه(داد)
...
انداختنم توی طبقه ی خودم و رفتن هرچی آسانسور رو میزدم بالا نمیومد یعنی واقعا حبسم کردن نشستم گوشه ی دیوار گوشواره هام رو در آوردم و پرت کردم سمت زمین دوتا زانوهام رو به بغل گرفتم و گریه میکردم چقدر دیگه باید تحمل کنم جونگ کوک کمکم کن بیا این بار رو دوتایی به دوش بکشیم
پایان پارت سیزدهم😀
چی میشه بنظرتون
شرط ها رو کم میزارم 5 تا لایک 15 تا کامنت❤️
(اسلاید دوم ا.ت
اسلاید سوم لووابا
اسلاید چهارم مادر)
۳.۳k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.