you
you
Part one
ات ویو
داشتم با دو میرفتم کلاس چون خیلی دیر شده یهو یکی از پشت اومد
جیمین:توهم دیر کردی
سکته رو زدم چون کراشم بود
ات:اره
تق تق
معلم:بفرمایید
ات:خانم ببخشید دیر شد
معلم :خیلی دیر اومدی بیرون باش ، جیمین تو چرا ؟
جیمین:خانم ساعتم زنگ نخورد
معلم:هردوتون بیرون باشید تا زنگ تفریح
تق (درو بست)
جیمین:یااا فقط ده دقیقه دیر کردیم
ات:خانم لی هس دیگه
جیمین:اه، بیا بشین
ات:باشه
(زنگ تفريح )
معلم : بچه ها دفعه آخره دیر میکنید
جیمین:چشم
ات :چشم
معلم رفت
ماریا : جیمین عشقم چرا دیر کردی
جیمین :خواب موندم
داشتم بالا میووردم هم کراشم بود هم پارتنر کراشم
جیمین و ماریا رفتن
جیمین انتقالیه و یک ماهه اومده تو این مدرسه
و من روش کراشم زدم حالاهم دختری که من ازش
بدم میاد دوست دختره اون شده البته جیمین با
سه تا دوست دیگه اومده
جونگکوک ویو
داشتم راه میرفتم که خوردم به ینفر
ات: بخشید
کوک:نه من بخشید ، شونت درد گرفت
ات: نه خیلی
کوک :باش
ات: بیا بریم کلاس زنگ خورده
ات ویو
کوک که دست منو گرفته بود باهم رفتیم کلاس
جیمین رو دیدم نگاهش افتاد رو دست منو کوک
احساس کردم داره آتیش میگره
کوک :بچه بیا بریم کلاس
(داخله کلاس )
خانم هوانگ : سلام بچه ها
همه : سلام خانم هوانگ
خانم هوانگ : خب بچه ما یه پروژه گروهی داریم، دونفره هست من خودم
انتخاب میکنم که کی با کی باشه
خب گره
گروه اول ات با جیمین
ماریا: خانم میشه من با جیمین باشم
خانم هوانگ :نه دخترم تو با تهیونگی
تهیونگ :چی؟
خانم هوانگ :گروه دوم ماریا با تهیونگ
ذهن تهیونگ:اینم شانسه منم از این دختره مثه سگ بدم میاد
خانم هوانگ:گروه سوم املی با جونگکوک
ذهن کوک: ریدم تو این زندگی...
خانم هوانگ : گروه چهارم سوهو و آنیا ....
خانم هوانگ:بچه ها زنگ خورد
تهیونگ :جیمین کوک بیاید دنبالم...
شرط
۳لایک
۴ کامنت
Part one
ات ویو
داشتم با دو میرفتم کلاس چون خیلی دیر شده یهو یکی از پشت اومد
جیمین:توهم دیر کردی
سکته رو زدم چون کراشم بود
ات:اره
تق تق
معلم:بفرمایید
ات:خانم ببخشید دیر شد
معلم :خیلی دیر اومدی بیرون باش ، جیمین تو چرا ؟
جیمین:خانم ساعتم زنگ نخورد
معلم:هردوتون بیرون باشید تا زنگ تفریح
تق (درو بست)
جیمین:یااا فقط ده دقیقه دیر کردیم
ات:خانم لی هس دیگه
جیمین:اه، بیا بشین
ات:باشه
(زنگ تفريح )
معلم : بچه ها دفعه آخره دیر میکنید
جیمین:چشم
ات :چشم
معلم رفت
ماریا : جیمین عشقم چرا دیر کردی
جیمین :خواب موندم
داشتم بالا میووردم هم کراشم بود هم پارتنر کراشم
جیمین و ماریا رفتن
جیمین انتقالیه و یک ماهه اومده تو این مدرسه
و من روش کراشم زدم حالاهم دختری که من ازش
بدم میاد دوست دختره اون شده البته جیمین با
سه تا دوست دیگه اومده
جونگکوک ویو
داشتم راه میرفتم که خوردم به ینفر
ات: بخشید
کوک:نه من بخشید ، شونت درد گرفت
ات: نه خیلی
کوک :باش
ات: بیا بریم کلاس زنگ خورده
ات ویو
کوک که دست منو گرفته بود باهم رفتیم کلاس
جیمین رو دیدم نگاهش افتاد رو دست منو کوک
احساس کردم داره آتیش میگره
کوک :بچه بیا بریم کلاس
(داخله کلاس )
خانم هوانگ : سلام بچه ها
همه : سلام خانم هوانگ
خانم هوانگ : خب بچه ما یه پروژه گروهی داریم، دونفره هست من خودم
انتخاب میکنم که کی با کی باشه
خب گره
گروه اول ات با جیمین
ماریا: خانم میشه من با جیمین باشم
خانم هوانگ :نه دخترم تو با تهیونگی
تهیونگ :چی؟
خانم هوانگ :گروه دوم ماریا با تهیونگ
ذهن تهیونگ:اینم شانسه منم از این دختره مثه سگ بدم میاد
خانم هوانگ:گروه سوم املی با جونگکوک
ذهن کوک: ریدم تو این زندگی...
خانم هوانگ : گروه چهارم سوهو و آنیا ....
خانم هوانگ:بچه ها زنگ خورد
تهیونگ :جیمین کوک بیاید دنبالم...
شرط
۳لایک
۴ کامنت
۲.۴k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.