خوناشام جذاب من
خوناشام جذاب من
پارت 3
کوک : چند سالته
ته : 5327 ساله
کوک : تا به حال رابطه داشتی
ته : نه
کوک : از کسی خوشت اومده
ته : اره
کوک : کی ?
ته : تو
کوک:😳 اصلا سوال بسه
ته کتشو دراورد و روی صندی کنارش پرت کرد
(منحرف نشید)
ته : یه نفر اینجا لپش گل انداخته
کوک : کی ? من !?نه بابا (خنده از سر ترس وخجالت)
ته : مشخصه
کوک : ...... (لبو شد)
گارسون اومد
گ: چی میل دارید
کوک : شراب 🍷
ته : دوتا قهوه ☕️ سفارش ایشونم همینه
گ : بله تا چند دقیقه دیگه میام
رفت
کوک : چرا به جای من تصمیم میگیری (لب اویزون و کیوت)
ته : چون تو از الان به بعد متعلق به منی بیب (بم)
کوک : ولی من هنوز جوابمو ندادمااا
ته : من میدونم جوابت چیه
کوک : لابد ذهنمو میخونی
گارسون اومد سفارشارو گذاشت و رفت کوک قهوه رو برداشت و مشغول خوردن شد
ته : معلومه از لحظه یی که نشستی دارم ذهنتو میخونم
کوک قهوه پرید توی گلوشو سرفه کرد
ته : دارلینگ میدونم قبولم کردی
کوک : ولی هنوز نشانم ظاهر نشده
نکته : نیمه خوناشاما وقتی عاشق میشن سردرد و سرگیجه میگیرن و توی یه جایی از بدنشون نشان ظاهر میشه که درخشانه
ته : از کجا مطمئنی
بلند شد رفت سمت کوک دیگه داشت از بوی خوب کوک دیونه میشد دلش میخواست گازش بگیره بزور خودشو نگهداشته بود
یقه لباس کوک داد پایین
ته : از این به بعد خوناشامی
کوک : کجاست
ته : روی گردنت
که گوشی ته زنگ خورد
رفت گوشی رو جواب داد
مامانش بود
جیسو : چیشد
ته : مامان نشانش ظاهر شد
جیسو : تو چی
ته : ها؟
جیسو : پسر خنگول اگه تو عاشق کوک باشی روی اون نشان میافته و اگه اون تورو دوست داشته باشه روی تو نشان می افته
ته : خوب یعنی کارت همین بود
جیسو : نه بیا با بابات برو شکار
ته : الان اخه
جیسو : باباته دیگه
ته : بگو من نمیام
تهیانگ : بیا تا نظر پسره رو عوض نکردی
تهیونگ: بابا
تهیانگ : بابا فردا شب میبینیش بیشترم وقت میگذرونین
تهیونگ: باشه
قطع کرد و برگشت پیش کوک
تهیونگ : بیبی گرل من باید برم
کوک : باشه ددی
تهیونگ : چی (ذوق،تعجب،خنده)
کوک : خوشت نیومد باشه اصلا تهیونگ
تهیونگ : عاشقش شدم
بوسی روی لپ کوک گذاشتو به طرف خونه راهی شد
با فالو کردن پیج به خانواده BTS💜ARMY اضافه شو
پارت 3
کوک : چند سالته
ته : 5327 ساله
کوک : تا به حال رابطه داشتی
ته : نه
کوک : از کسی خوشت اومده
ته : اره
کوک : کی ?
ته : تو
کوک:😳 اصلا سوال بسه
ته کتشو دراورد و روی صندی کنارش پرت کرد
(منحرف نشید)
ته : یه نفر اینجا لپش گل انداخته
کوک : کی ? من !?نه بابا (خنده از سر ترس وخجالت)
ته : مشخصه
کوک : ...... (لبو شد)
گارسون اومد
گ: چی میل دارید
کوک : شراب 🍷
ته : دوتا قهوه ☕️ سفارش ایشونم همینه
گ : بله تا چند دقیقه دیگه میام
رفت
کوک : چرا به جای من تصمیم میگیری (لب اویزون و کیوت)
ته : چون تو از الان به بعد متعلق به منی بیب (بم)
کوک : ولی من هنوز جوابمو ندادمااا
ته : من میدونم جوابت چیه
کوک : لابد ذهنمو میخونی
گارسون اومد سفارشارو گذاشت و رفت کوک قهوه رو برداشت و مشغول خوردن شد
ته : معلومه از لحظه یی که نشستی دارم ذهنتو میخونم
کوک قهوه پرید توی گلوشو سرفه کرد
ته : دارلینگ میدونم قبولم کردی
کوک : ولی هنوز نشانم ظاهر نشده
نکته : نیمه خوناشاما وقتی عاشق میشن سردرد و سرگیجه میگیرن و توی یه جایی از بدنشون نشان ظاهر میشه که درخشانه
ته : از کجا مطمئنی
بلند شد رفت سمت کوک دیگه داشت از بوی خوب کوک دیونه میشد دلش میخواست گازش بگیره بزور خودشو نگهداشته بود
یقه لباس کوک داد پایین
ته : از این به بعد خوناشامی
کوک : کجاست
ته : روی گردنت
که گوشی ته زنگ خورد
رفت گوشی رو جواب داد
مامانش بود
جیسو : چیشد
ته : مامان نشانش ظاهر شد
جیسو : تو چی
ته : ها؟
جیسو : پسر خنگول اگه تو عاشق کوک باشی روی اون نشان میافته و اگه اون تورو دوست داشته باشه روی تو نشان می افته
ته : خوب یعنی کارت همین بود
جیسو : نه بیا با بابات برو شکار
ته : الان اخه
جیسو : باباته دیگه
ته : بگو من نمیام
تهیانگ : بیا تا نظر پسره رو عوض نکردی
تهیونگ: بابا
تهیانگ : بابا فردا شب میبینیش بیشترم وقت میگذرونین
تهیونگ: باشه
قطع کرد و برگشت پیش کوک
تهیونگ : بیبی گرل من باید برم
کوک : باشه ددی
تهیونگ : چی (ذوق،تعجب،خنده)
کوک : خوشت نیومد باشه اصلا تهیونگ
تهیونگ : عاشقش شدم
بوسی روی لپ کوک گذاشتو به طرف خونه راهی شد
با فالو کردن پیج به خانواده BTS💜ARMY اضافه شو
۳۸۲
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.