p23
تهیونگ: ات
لوسی: اها چشاش پر اشک بود فک میکرد تهیونگ ات رودوست داره گفت من میرم دستشویی
جیمین گفت: برو منم میرم ات رو صدا کنم
لوسی رفت به طرف دستشویی و جیمین هم به طرف اتاق ات
در زد کسی جواب نداد که رفت تو دید ات نشسته رو زمین یه گوشه داره گریه میکنه
جیمین: ات ات اتتت
ات: هوم؟
جیمین: چرابه این وضع افتادی اخه... ببخشید رفت ات روبغل کرد
جیمین: ات من تورو خیلی دوست دارم عاشقتم میفهمی من فک کردم که اگر میدونستی که من مافیام هرگز کنارم نمیموندی بخاطر همین عصبی شدم منو بخش باشه؟(با بغض)
ات: باشه برو کنار(همین؟ پسرم بهت اعتراف کرده هاا)
جیمین: تو چی منو دوست داری؟
ات: نه(زارت🫤)
جیمین: باشه درک میکنم کیه که منو دوست داشته باشه
ات: خب بریم
ویو تهیونگ
فک کنم لوسی حسودی کرد که من گفتم دلم برای ات تنگ شده برم ببینم کجا رفته بعد اینکه جیمین رفت بالا به بچه ها گفتم که من میرم الان میام
یونگی: برو به من چه
تهیونگ: هر هرهر
رفتم که دیدم لوسی نشسته جلود در دستشویی زانوشو بغل کرده گریه میکنه که میخواستم برم بغلش کنم که بلند شد میخواست بره که بعد دستشو گرفتم و برش گردوندم سمت خودم و بعد لبمو گذاشتم رو لبش لبش طعم توت فرنگی میداد با تعجب بهم نگا میکرد بعد1مین جداشدم ازش که گفتم عشق حسود من (خنده)
لوسی: چ چ چی میگی؟
تهیونگ: من تورو خیلی دوست دارم لوسی
لوسی: پریدم بغلش کردم بوس بارونش کردم که میخندید رفتم نشستیم پیش بچه ها خنده از لبم نمیرفت ات امد پایین
ات: یااا بچه هاااااا
بچه ها: اتتتتت
همدیگه رو بغل کردن همه جز مین جی که تو فکر رفته بود اصلا نفهمید که ات امده
ات: هیی مین جی
مین جی: اوه ات ببخشید ندیدمت سلام (آروم و بی حال)
ات: چت شده بنظر ناراحتی
مین جی رو به یونجون گفت نه خوبم
نشسته بودن حرف میزدن که لوسی گفت شنیدم که اینجا زمین فوتبال دارع(خونه جیمین خیلی بزرگه از این جور چیزا هم داره)
جیمین....
ادامه دارد...
حمایت کنید♥🥺
لوسی: اها چشاش پر اشک بود فک میکرد تهیونگ ات رودوست داره گفت من میرم دستشویی
جیمین گفت: برو منم میرم ات رو صدا کنم
لوسی رفت به طرف دستشویی و جیمین هم به طرف اتاق ات
در زد کسی جواب نداد که رفت تو دید ات نشسته رو زمین یه گوشه داره گریه میکنه
جیمین: ات ات اتتت
ات: هوم؟
جیمین: چرابه این وضع افتادی اخه... ببخشید رفت ات روبغل کرد
جیمین: ات من تورو خیلی دوست دارم عاشقتم میفهمی من فک کردم که اگر میدونستی که من مافیام هرگز کنارم نمیموندی بخاطر همین عصبی شدم منو بخش باشه؟(با بغض)
ات: باشه برو کنار(همین؟ پسرم بهت اعتراف کرده هاا)
جیمین: تو چی منو دوست داری؟
ات: نه(زارت🫤)
جیمین: باشه درک میکنم کیه که منو دوست داشته باشه
ات: خب بریم
ویو تهیونگ
فک کنم لوسی حسودی کرد که من گفتم دلم برای ات تنگ شده برم ببینم کجا رفته بعد اینکه جیمین رفت بالا به بچه ها گفتم که من میرم الان میام
یونگی: برو به من چه
تهیونگ: هر هرهر
رفتم که دیدم لوسی نشسته جلود در دستشویی زانوشو بغل کرده گریه میکنه که میخواستم برم بغلش کنم که بلند شد میخواست بره که بعد دستشو گرفتم و برش گردوندم سمت خودم و بعد لبمو گذاشتم رو لبش لبش طعم توت فرنگی میداد با تعجب بهم نگا میکرد بعد1مین جداشدم ازش که گفتم عشق حسود من (خنده)
لوسی: چ چ چی میگی؟
تهیونگ: من تورو خیلی دوست دارم لوسی
لوسی: پریدم بغلش کردم بوس بارونش کردم که میخندید رفتم نشستیم پیش بچه ها خنده از لبم نمیرفت ات امد پایین
ات: یااا بچه هاااااا
بچه ها: اتتتتت
همدیگه رو بغل کردن همه جز مین جی که تو فکر رفته بود اصلا نفهمید که ات امده
ات: هیی مین جی
مین جی: اوه ات ببخشید ندیدمت سلام (آروم و بی حال)
ات: چت شده بنظر ناراحتی
مین جی رو به یونجون گفت نه خوبم
نشسته بودن حرف میزدن که لوسی گفت شنیدم که اینجا زمین فوتبال دارع(خونه جیمین خیلی بزرگه از این جور چیزا هم داره)
جیمین....
ادامه دارد...
حمایت کنید♥🥺
۱۰.۷k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.