"زندگی من"
"زندگی من"
پارت 6
*مکالمه بین جیمین و یونا*
یونا: سلام چاگیاا.
میخواستم یچیزی بهش بگم که ات با اشاره بهم فهموند نباید بگم
یونا: چاگیا کجا رفتی؟
جیمین: ببخشید صدا قطع شد
یونا: اهان باشه
یونا: چاگیا کجایی مگه قرار نبود دیشب بیای پیشم؟؟
جیمین: اره ولی جایی کار داشتم..
یونا: اخه نگرانت شدم بعد زنگ زدم به یکی از اعضا گفتش که تو اومدی پیش من ولی نیومده بودی؟.
جیمین: خونه یکی از دوستامم شاید نتونم این دوفهته رو بیام پیشت
به ات اشاره کردم که صدام کنه دوست نداشتم بیشتر از این صحبتمون طول بکشه..
ات: اقای پارک میشه بیاین لطفا..اگر کارتون تموم شد به کارای خودمون برسیم
جیمین: اره الان میام خانم چویی(چویی فامیلیه ات و یونا هم میدونه چون دوستشه)
ای وای ریدم😂
یونا: تو خونه اتی؟
جیمین: خداحافظ..
(قطع کرد)
ویو ات
ات: ای وای یونا فهمید؟
جیمین: اره..
ات: ای وا یالان خیلی بد میشه*نگرانی*
جیمین: چرا؟؟ وقتی خوپش با یکی دیگست چیکار به ما داره اخه..
بعد از 20 مین نشسته بودم داشتم فیلم میدیدم که یهو ایفون به صدا دراومد..رفتم ببینم کیه که دیدم یونا پشته دره..
ات: جیمیناا جیمناا*نگرانی*
جیمین: چیشد چاگیاا
ات متوجه نشد که جیمین چیگفت حرفشو ادامه داد
ات: یونا..یونا پشت دره
جیمین: خب چرا درو براش بازنمیکنی؟
ات: اخه..
جیمین: برو درو باز نگرانه چیز هم نباش..
داشتم میرفتم که جیمین گفت:
جیمین: وایستا باهم بریم..
ات: باشه
رفتن درو باز کردن که...
پارت 6
*مکالمه بین جیمین و یونا*
یونا: سلام چاگیاا.
میخواستم یچیزی بهش بگم که ات با اشاره بهم فهموند نباید بگم
یونا: چاگیا کجا رفتی؟
جیمین: ببخشید صدا قطع شد
یونا: اهان باشه
یونا: چاگیا کجایی مگه قرار نبود دیشب بیای پیشم؟؟
جیمین: اره ولی جایی کار داشتم..
یونا: اخه نگرانت شدم بعد زنگ زدم به یکی از اعضا گفتش که تو اومدی پیش من ولی نیومده بودی؟.
جیمین: خونه یکی از دوستامم شاید نتونم این دوفهته رو بیام پیشت
به ات اشاره کردم که صدام کنه دوست نداشتم بیشتر از این صحبتمون طول بکشه..
ات: اقای پارک میشه بیاین لطفا..اگر کارتون تموم شد به کارای خودمون برسیم
جیمین: اره الان میام خانم چویی(چویی فامیلیه ات و یونا هم میدونه چون دوستشه)
ای وای ریدم😂
یونا: تو خونه اتی؟
جیمین: خداحافظ..
(قطع کرد)
ویو ات
ات: ای وای یونا فهمید؟
جیمین: اره..
ات: ای وا یالان خیلی بد میشه*نگرانی*
جیمین: چرا؟؟ وقتی خوپش با یکی دیگست چیکار به ما داره اخه..
بعد از 20 مین نشسته بودم داشتم فیلم میدیدم که یهو ایفون به صدا دراومد..رفتم ببینم کیه که دیدم یونا پشته دره..
ات: جیمیناا جیمناا*نگرانی*
جیمین: چیشد چاگیاا
ات متوجه نشد که جیمین چیگفت حرفشو ادامه داد
ات: یونا..یونا پشت دره
جیمین: خب چرا درو براش بازنمیکنی؟
ات: اخه..
جیمین: برو درو باز نگرانه چیز هم نباش..
داشتم میرفتم که جیمین گفت:
جیمین: وایستا باهم بریم..
ات: باشه
رفتن درو باز کردن که...
۲.۸k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.