پارت اخر
ویو ادمین
ته در گوش کوک
*به خاطر من ولشون کن
☆باشه
+خب حالا که این میمونارو دیدم میخوای بریم شهر بازی
~باشه بریم
فلش بک شهر بازی
~پشمک برام میگیری
+عررررر چجوری میتونی اتقدر کیوت باشی باشه برات میگیرم
~بریم سوار ترن هوایی بشیم؟
+باشه بیابریم
ویو یونگی
سوار ترن شدیم ولی توی قیافه ی جیمین هیچ هیجانی نبود و نگران بود
فکر کنم میترسید
+جیمین منو نگا کن
+هر وقت ترسیدی دست مینو فشار میدی..هوم؟
~عاا باشه
ترن شروع کرد
اولش یه کوچولو اوکی بود بعد دیدم جیمین کم کم داره میترسه و اخرش دستمو فشار داد
وقتی تموم شد اومدیم پایین
+میگم خیلی ترسیدی
~اومم اره خیلی
بعد بغلش کردم
ویو جیمین
راستش واقعا ترسناک بود
چند تا بازیه دیگه هم رفتیم و خیلی خسته شدم
فلش بک به خونه
+جیمین میای امشب یه دور همی داشته باشیم؟
~باشه..کیا بیان؟
+نامجون جین جیهوپ ته و کوک(وای شت دوباره دور هم جمع شدن اشکم درومد)
وقتی اومدن اول شام خوردیم بعد شروع کردیم به بازی
*بچه ها بازی اینجوریه که هرکی کامل انگشتای دستشو بیاره پایین برندس خب جیمین شروع کن
~خب....اگه تا به حال شکست عشقی خوردید انگشتتونو بیارید پاییت
جیهوپ....کوک....ته...جیمین
+هاااا تو شکست عشقی خوردیییی
~خب مال خیلی وقت پیشه
*خب هرکی تا ۵ سالگی میشاشیده تو شلوارش انگشتشو بیاره پایین
جین...ته....کوک
÷خب هرکی تا به حال تو مثلث عشقی بوده انگشتشو بیار پایین
جیهوپ...
÷واتتت فقط خودم
☆بلی..خب هرکی شیر موز داره انگشتشو بیاره پایین
نامجون....
☆رد کن بیاد
♡ها؟چیو؟
☆شیر موزو...میخواستم مچتونو بگیرم
♡پوففف باشه
✓خب منم....هر کی وورد واید هندسامه انگشتشو بیاره پایین
جین...
✓یاع میدونستم
♡خب هرکی کتاب میخونه انگشتشو بیار پایین
نامجون...یونگی...
+خب....هرکی جرات داره...اهم نه یعنی هرکی فکر میکنه من شبیه گربم انگشتشو بیار پایین
کل اعضا
+خب باشه بجز جیمین پدر همتونو در میارممممم
فلش بک به بعد از دورهمی
~میگم...
که یونگی لباشو گذاشت رو لبای جیمین و...(بلیی همونی که در ذهن منحرفتون هست...برای این قسمت خودتون تصور سازی کنید دیگه)
خب داستان به پایان رسید
امیدوارم خشتون اومده باشه
اگه بازم فیک خواستید لطفااااا حمایتم کنیددددد
ته در گوش کوک
*به خاطر من ولشون کن
☆باشه
+خب حالا که این میمونارو دیدم میخوای بریم شهر بازی
~باشه بریم
فلش بک شهر بازی
~پشمک برام میگیری
+عررررر چجوری میتونی اتقدر کیوت باشی باشه برات میگیرم
~بریم سوار ترن هوایی بشیم؟
+باشه بیابریم
ویو یونگی
سوار ترن شدیم ولی توی قیافه ی جیمین هیچ هیجانی نبود و نگران بود
فکر کنم میترسید
+جیمین منو نگا کن
+هر وقت ترسیدی دست مینو فشار میدی..هوم؟
~عاا باشه
ترن شروع کرد
اولش یه کوچولو اوکی بود بعد دیدم جیمین کم کم داره میترسه و اخرش دستمو فشار داد
وقتی تموم شد اومدیم پایین
+میگم خیلی ترسیدی
~اومم اره خیلی
بعد بغلش کردم
ویو جیمین
راستش واقعا ترسناک بود
چند تا بازیه دیگه هم رفتیم و خیلی خسته شدم
فلش بک به خونه
+جیمین میای امشب یه دور همی داشته باشیم؟
~باشه..کیا بیان؟
+نامجون جین جیهوپ ته و کوک(وای شت دوباره دور هم جمع شدن اشکم درومد)
وقتی اومدن اول شام خوردیم بعد شروع کردیم به بازی
*بچه ها بازی اینجوریه که هرکی کامل انگشتای دستشو بیاره پایین برندس خب جیمین شروع کن
~خب....اگه تا به حال شکست عشقی خوردید انگشتتونو بیارید پاییت
جیهوپ....کوک....ته...جیمین
+هاااا تو شکست عشقی خوردیییی
~خب مال خیلی وقت پیشه
*خب هرکی تا ۵ سالگی میشاشیده تو شلوارش انگشتشو بیاره پایین
جین...ته....کوک
÷خب هرکی تا به حال تو مثلث عشقی بوده انگشتشو بیار پایین
جیهوپ...
÷واتتت فقط خودم
☆بلی..خب هرکی شیر موز داره انگشتشو بیاره پایین
نامجون....
☆رد کن بیاد
♡ها؟چیو؟
☆شیر موزو...میخواستم مچتونو بگیرم
♡پوففف باشه
✓خب منم....هر کی وورد واید هندسامه انگشتشو بیاره پایین
جین...
✓یاع میدونستم
♡خب هرکی کتاب میخونه انگشتشو بیار پایین
نامجون...یونگی...
+خب....هرکی جرات داره...اهم نه یعنی هرکی فکر میکنه من شبیه گربم انگشتشو بیار پایین
کل اعضا
+خب باشه بجز جیمین پدر همتونو در میارممممم
فلش بک به بعد از دورهمی
~میگم...
که یونگی لباشو گذاشت رو لبای جیمین و...(بلیی همونی که در ذهن منحرفتون هست...برای این قسمت خودتون تصور سازی کنید دیگه)
خب داستان به پایان رسید
امیدوارم خشتون اومده باشه
اگه بازم فیک خواستید لطفااااا حمایتم کنیددددد
۷.۰k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.