چند پارتی کوک
پارت۱۱
ویو ا/ت
گفتن کار داریم ما... و اونا رفتن منم کوک با همه خداحافظی کردیم و رفتیم
پرش زمانی به عمارت
من داشتم لباسام رو عوض کردم که کوک اومد داشت یجوری به من نگا میکرد
ویو کوک
رفتم اتاق دیدم ا/ت لباساشو عوض میکرد بدنش خیلیی خوب بود خیلی تحریک شده بودم رفتم پرتش کردم روی تخت
(دیگه خودتون تصورش کنین)
(فردا صبح)
ویو ا/ت
با درد از خواب بلند شدم دیدم کوک داره بوهام رو نوازش میده به یاد دیروز افتادم بعد به تنم نگاه کردم دیدم لوختم پتو رو زود به روم کشیدم
_بیب دیگه همه چیرو دیدم دیگه (با خنده😁)
+کوکککک (با خجالت)
_باشه باشه حالا خجالت نکش
پاشو بریم حموم
+باشه
(پرش زمانی به صبحانه)
صبحانمون رو تموم کردیم رفتیم نشستیم رو کاناپه خوراکی آوردیم و به فیلم نگاه کردیم فیلم ژانرش ترسناک بود ترسیدم رفتم پشت کوک
+کوککک خاموشش کن
_چشم
(بعد ۱ ماه )
یهو حالم بد شد رفتم دسشویی استفراغ کردم که.....
همایت شود خوشملا😘
ویو ا/ت
گفتن کار داریم ما... و اونا رفتن منم کوک با همه خداحافظی کردیم و رفتیم
پرش زمانی به عمارت
من داشتم لباسام رو عوض کردم که کوک اومد داشت یجوری به من نگا میکرد
ویو کوک
رفتم اتاق دیدم ا/ت لباساشو عوض میکرد بدنش خیلیی خوب بود خیلی تحریک شده بودم رفتم پرتش کردم روی تخت
(دیگه خودتون تصورش کنین)
(فردا صبح)
ویو ا/ت
با درد از خواب بلند شدم دیدم کوک داره بوهام رو نوازش میده به یاد دیروز افتادم بعد به تنم نگاه کردم دیدم لوختم پتو رو زود به روم کشیدم
_بیب دیگه همه چیرو دیدم دیگه (با خنده😁)
+کوکککک (با خجالت)
_باشه باشه حالا خجالت نکش
پاشو بریم حموم
+باشه
(پرش زمانی به صبحانه)
صبحانمون رو تموم کردیم رفتیم نشستیم رو کاناپه خوراکی آوردیم و به فیلم نگاه کردیم فیلم ژانرش ترسناک بود ترسیدم رفتم پشت کوک
+کوککک خاموشش کن
_چشم
(بعد ۱ ماه )
یهو حالم بد شد رفتم دسشویی استفراغ کردم که.....
همایت شود خوشملا😘
۱۶.۹k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.