انتقالی پارت ۳۵
ا/ت ویو
خیلی ناراحت بودم سریع از اونجا دور شدم رفتم توی کلاس کیفم رو برداشت و برای اینکه بادیگارد ها منو نبینن از در پشتیه مدرسه رفتم نمیدونستم کجا برم خونهی خودم با تهیونگ یا خونهی مامان بابام نمیخواستم اونا بفهمن تهیونگ بهم خیانت کرده اونم با دختری که یک روزه دیده برای همین رفتم خونهی خودم و تهیونگ وقتی رسیدم خیلی بی تفاوت به چیزی که دیده بودم از تهیونگ رفتم حموم به هر حال این یه ازدواج اجباریه پس نباید برام مهم باشه
از حموم اومدم بیرون که تهیونگ رو دیدم خیلی بی تفاوت بهش رفتم توی اتاق مشکترکمون
-سلام
+سلا(سرد)
-ا/ت من واقعا نمیخواستم…….
+ولش کن به هر حال این یه ازدواج اجباریه و بعد یکسال من و تو از هم جدا میشیم پس نه برای من مهمه که تو با کی قرار میزاری نه برای تو مهم باید باشه که من با کی قرار میزارم پس بیا باهم کار نداشته باشیم
-پس چرا گریه کردی؟
+توقع داشتی بخندم؟در ضمن چون شوک شدم گریه کردم پس خیلی به خودت نگیر ولی اگر منم با کسی قرار گذاشتم تو حق نداری چیزی بگی
-یعنی چی؟
+یعنی اینکه من نمیخوام یکساله عمرم تلف شه برای همین میخوام با یکی قرار بزارم پس کار به کار من نداشته باش
داشتم باهاش دعوا میکردم که یکهو…….
شرط:۲۰ لایک
خیلی ناراحت بودم سریع از اونجا دور شدم رفتم توی کلاس کیفم رو برداشت و برای اینکه بادیگارد ها منو نبینن از در پشتیه مدرسه رفتم نمیدونستم کجا برم خونهی خودم با تهیونگ یا خونهی مامان بابام نمیخواستم اونا بفهمن تهیونگ بهم خیانت کرده اونم با دختری که یک روزه دیده برای همین رفتم خونهی خودم و تهیونگ وقتی رسیدم خیلی بی تفاوت به چیزی که دیده بودم از تهیونگ رفتم حموم به هر حال این یه ازدواج اجباریه پس نباید برام مهم باشه
از حموم اومدم بیرون که تهیونگ رو دیدم خیلی بی تفاوت بهش رفتم توی اتاق مشکترکمون
-سلام
+سلا(سرد)
-ا/ت من واقعا نمیخواستم…….
+ولش کن به هر حال این یه ازدواج اجباریه و بعد یکسال من و تو از هم جدا میشیم پس نه برای من مهمه که تو با کی قرار میزاری نه برای تو مهم باید باشه که من با کی قرار میزارم پس بیا باهم کار نداشته باشیم
-پس چرا گریه کردی؟
+توقع داشتی بخندم؟در ضمن چون شوک شدم گریه کردم پس خیلی به خودت نگیر ولی اگر منم با کسی قرار گذاشتم تو حق نداری چیزی بگی
-یعنی چی؟
+یعنی اینکه من نمیخوام یکساله عمرم تلف شه برای همین میخوام با یکی قرار بزارم پس کار به کار من نداشته باش
داشتم باهاش دعوا میکردم که یکهو…….
شرط:۲۰ لایک
۶.۶k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.