پارت اول دوستت دارم❤
"1"
(ویو جونگکوک)
قرار شده بود من برای جام جهانی در قطر اجرا کنم لباسام رو پوشیدم و اماده شدم که برم فرودگاه(اینجا خونش با اعضا جداعه و هر عضو خونه خودشو داره)در خونه رو قفل کردم و چمدونم رو برداشتم و سوار ماشینم شدم و بعد 10 مین به فرودگاه رسیدم داشتم راه میرفتم که یهو کلی خبرنگار و فیلمبردار دورم جمع شدن و اجازه ندادن رد بشم
×اقای جئون
÷لطفا این طرف رو نگاه کنید
=اوپا
_باشه باشه اروم باشید و یکی یکی بپرسید
×جونگکوک داری میری قطر؟
_اره دارم میرم تا برای اجرام اماده شم
÷جونگکوک بقیه اعضا چی اونا نمیان تا اجرات رو ببینن تو تنها میری؟
_اره اعضا برای یه کاری رفتن امریکا
=اوپا کسی هست که منتظر باشه برگردی؟
_چی؟منظورت چیه؟(ببینید عشقم چقدر پسر پاکیه)
=منظورم اینه که دوست دختر داری؟
_فعلا نه
=خوبه
_خدایا(خنده میزنه)
بلاخره بعد سه ساعت سوالاشون تموم شد رفتم سمت کافه تا اب بخرم که دیدم یه دختری داره دستشو دراز میکنه تا یه خوراکی برداره اما دستش نمیرسه بخاطر همین رفتم پشت سرش و دستم رو بلند کردم و خوراکی رو برداشتم و بهش دادم یهو صورتشو برگردوند اون...اون کیوت ترین دختری بود که تا حالا دیده بودم نمیدونم چرا ولی قلبم همش تند تند میزدم الان بود که از جاش بزنه بیرون
+اوه ممنونم
_خ...خواهش...خواهش میکنم
+(خنده)
(ویو ا/ت)
اوه اون پسر خیلی مهربونه ولی چرا اینجوری بهم زل زده؟
+ببخشید چیزی روی صورتمه؟
_اه..اره یه تار از موهات کنار لبته
و بعدش موهای کوتاهی که تا روی شونم بودن رو کلا انداخت عقب و دستشو روی لبم کشید و بعدش رفت کنارتر و مو رو از روی صورتم برداشت...
(ویو جونگکوک)
قرار شده بود من برای جام جهانی در قطر اجرا کنم لباسام رو پوشیدم و اماده شدم که برم فرودگاه(اینجا خونش با اعضا جداعه و هر عضو خونه خودشو داره)در خونه رو قفل کردم و چمدونم رو برداشتم و سوار ماشینم شدم و بعد 10 مین به فرودگاه رسیدم داشتم راه میرفتم که یهو کلی خبرنگار و فیلمبردار دورم جمع شدن و اجازه ندادن رد بشم
×اقای جئون
÷لطفا این طرف رو نگاه کنید
=اوپا
_باشه باشه اروم باشید و یکی یکی بپرسید
×جونگکوک داری میری قطر؟
_اره دارم میرم تا برای اجرام اماده شم
÷جونگکوک بقیه اعضا چی اونا نمیان تا اجرات رو ببینن تو تنها میری؟
_اره اعضا برای یه کاری رفتن امریکا
=اوپا کسی هست که منتظر باشه برگردی؟
_چی؟منظورت چیه؟(ببینید عشقم چقدر پسر پاکیه)
=منظورم اینه که دوست دختر داری؟
_فعلا نه
=خوبه
_خدایا(خنده میزنه)
بلاخره بعد سه ساعت سوالاشون تموم شد رفتم سمت کافه تا اب بخرم که دیدم یه دختری داره دستشو دراز میکنه تا یه خوراکی برداره اما دستش نمیرسه بخاطر همین رفتم پشت سرش و دستم رو بلند کردم و خوراکی رو برداشتم و بهش دادم یهو صورتشو برگردوند اون...اون کیوت ترین دختری بود که تا حالا دیده بودم نمیدونم چرا ولی قلبم همش تند تند میزدم الان بود که از جاش بزنه بیرون
+اوه ممنونم
_خ...خواهش...خواهش میکنم
+(خنده)
(ویو ا/ت)
اوه اون پسر خیلی مهربونه ولی چرا اینجوری بهم زل زده؟
+ببخشید چیزی روی صورتمه؟
_اه..اره یه تار از موهات کنار لبته
و بعدش موهای کوتاهی که تا روی شونم بودن رو کلا انداخت عقب و دستشو روی لبم کشید و بعدش رفت کنارتر و مو رو از روی صورتم برداشت...
۷.۷k
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.