خب با اینکه فقط 4 تا لایک داشت اما بازم دلم نیومد نزارم 🥲
خب با اینکه فقط 4 تا لایک داشت اما بازم دلم نیومد نزارم 🥲
ببینید چه ادمین خوبی دارید😁
خیانت❌
پارت ³
ات ویو :
صبح بیدار شدم که دیدم کوک کنارم خوابیده باید ازش بپرسم چرا دیر اومده خونه ساعت رو نگاه کردم که دیدم ساعت 7 بلند شدم رفتم پایین دیدم صبحانه رو اجوما حاضر کرده خوردم بعد تشکر کردم رفتم بالا تا کوک رو بیدار کنم بیدارش کردم اومدیم پایین کوک رفت تا صبحانه بخوره
کوک ویو :
دیشب بعد از اینکه دختره رو به فاک دادم باهاش گرم گرفتم و بیشتر مست کردیم اما دختر خیلی خشگلی بود حتی از ات هم خوشگل تر بود بدن عالی هم داشت دوست داشتم دوباره ببینمش دیگه اتو دوست ندارم داشتم به این چیزا فکر میکردم که ات گفت
+کوک نظرت چیه امروز بری بار؟
_چرا اون وقت ( سرد)
+خب من حوصلم توی خونه سر میره
_باشه بعد از کار شرکت میام دنبالت( سرد)
+ممنون
(پایان صحبت)
تصمیم گرفتم با ات سرد رفتار کنم چون خیلی رو مخه قراره بریم بار اماده شدم رفتم شرکت
ات ویو :
چرا کوک اینطوری حرف زد چرا انقدر زود قبول کرد قبلا که میگفتم هزار تا بهونه میاورد تا نریم حالا ولش رفتم یه لباس مشکی بلند کمی باز انتخاب کردم الان ساعت 8و نیم کوک ساعت 12 میاد بیشتر اوقات هم توی شرکت نهار میخوره بود رفتم تو گوشی بعد چند دقیقه رفتم فیلم نگاه کردم دیدم ساعت 11 رفتم تا اماده شم یه حموم 15 مینی کردم موهامو خشک کردم با اینکه از ارایش غلیظ خوشم نمیاد اما امروز ارایش غلیظ کردم لباسم رو پوشیدم و ساعت رو نگاه کردم ساعت 12 بود چشمم رو از ساعت برداشتم که صدای بوق ماشین اومد سوارم ماشین شدم و گفتم
+سلام چاگیا
_اینطوری صدام نکن خوشم نمیاد
نمیدونم چرا اینطوری شده حرکت کردیم
پرش زمانی به بار:
وارد بار شدیم که یه دختره اومد و گفت
......&
....................................................................
خب اینم از این پارت چون شرطا پارت قبل کامل نشد شرطا رو کم کردم
شرطا
لایک: 3
کامنت:3
ببینید چه ادمین خوبی دارید😁
خیانت❌
پارت ³
ات ویو :
صبح بیدار شدم که دیدم کوک کنارم خوابیده باید ازش بپرسم چرا دیر اومده خونه ساعت رو نگاه کردم که دیدم ساعت 7 بلند شدم رفتم پایین دیدم صبحانه رو اجوما حاضر کرده خوردم بعد تشکر کردم رفتم بالا تا کوک رو بیدار کنم بیدارش کردم اومدیم پایین کوک رفت تا صبحانه بخوره
کوک ویو :
دیشب بعد از اینکه دختره رو به فاک دادم باهاش گرم گرفتم و بیشتر مست کردیم اما دختر خیلی خشگلی بود حتی از ات هم خوشگل تر بود بدن عالی هم داشت دوست داشتم دوباره ببینمش دیگه اتو دوست ندارم داشتم به این چیزا فکر میکردم که ات گفت
+کوک نظرت چیه امروز بری بار؟
_چرا اون وقت ( سرد)
+خب من حوصلم توی خونه سر میره
_باشه بعد از کار شرکت میام دنبالت( سرد)
+ممنون
(پایان صحبت)
تصمیم گرفتم با ات سرد رفتار کنم چون خیلی رو مخه قراره بریم بار اماده شدم رفتم شرکت
ات ویو :
چرا کوک اینطوری حرف زد چرا انقدر زود قبول کرد قبلا که میگفتم هزار تا بهونه میاورد تا نریم حالا ولش رفتم یه لباس مشکی بلند کمی باز انتخاب کردم الان ساعت 8و نیم کوک ساعت 12 میاد بیشتر اوقات هم توی شرکت نهار میخوره بود رفتم تو گوشی بعد چند دقیقه رفتم فیلم نگاه کردم دیدم ساعت 11 رفتم تا اماده شم یه حموم 15 مینی کردم موهامو خشک کردم با اینکه از ارایش غلیظ خوشم نمیاد اما امروز ارایش غلیظ کردم لباسم رو پوشیدم و ساعت رو نگاه کردم ساعت 12 بود چشمم رو از ساعت برداشتم که صدای بوق ماشین اومد سوارم ماشین شدم و گفتم
+سلام چاگیا
_اینطوری صدام نکن خوشم نمیاد
نمیدونم چرا اینطوری شده حرکت کردیم
پرش زمانی به بار:
وارد بار شدیم که یه دختره اومد و گفت
......&
....................................................................
خب اینم از این پارت چون شرطا پارت قبل کامل نشد شرطا رو کم کردم
شرطا
لایک: 3
کامنت:3
۱۳.۲k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.