پارت سوم
#پارت_سوم
#زیباترین_عشق
دیانا _ 🎵🎵🎶🎶
اره هواے دلیه
حال خوشگلیه
که مال خودم شدے
چیه مگه مشکلیه
مامان دیانا _دیانا دیانا دیانا دیانااااااااا😡🤬
دیانا _🎵 🎵 🎶 🎶 🎵 تو هے الکی
مامان دیانا _اون هدفونو در بیار مگه کر شدی
دیانا _چے شده مامان 🥶
مامان دیانا _ کفت خفه شده اینقد صدات کردم 🤬
دیانا _ببخشید مامان حالا چے شده
مامان دیانا _ یکے زن در رو زد گفت با دیانا کار دارم صداے یه پسر بود 😐🤨
دیانا _ باخودم گفتم یعنے خودشه 😬
عه مامان حتما دادش دوستمه قرار بود جزوه دوستمه بیاره 😄😅
مامان دیانا _باش بابا بیا برو جوابشو بده تا نرفته 😐😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏
دیانا _باش 😅
زود آماده شدم ببینم کیه
رفتم پایین از طبقمون یهو یه پسره که نمیشناسم کے بودو دیدم 🤨 آروم بهش گفتم از جلو در برو کنار مامانم صدامون میشنوه
پسره _خانم دیانا رحیمی
درسته
دیانا _به تو چه بگو ببینم چے میخواستی
پسره _از طرف آقا متین اومدم
دیانا _اها همون پسره
خب گفت چے بگے بهم 🥶با خودم گفتم اینجارو از کجا پیدا کرده 😖
پسره _رو گفتن ساعت 5 بیا این پارڪ اون پارڪ قبلے نرو
دیانا _چرا
پسره _اوناش به منو تو مربوط نیس فقط باید بیای
دیانا _هوے جمع نبند حالا برو دیگم پیدات نشه 😐
پسره _بے تفاوت رفت
دیانا _بیشورا جواب آدمو نمیدن 🤬
رفتم تو جزوه اے که از اتاقم آورده بودم تا موقع برگشت مامانم شڪ نکنه
در باز کردم
مامان دیانا _ 👀
دیانا _ 😅
مامانم چه بد نگام میکرد
رفتم اتاق گوشمو باز کردم
وَاووووو
چقد پیام
رفتم تو واتم
خو یه نا شناس پیام داده 😳
توجهم جلب شد رفتم ببینم چیه
پسره متین بود نوشته بود
سلام
میخواستم بدونی آمار ت رو دارم به خاطر همین پسره رو فرستادم دم خونتون
اون کسے که اومد دم در آدرس با داد بیا اونجا میخوام ببرمت فروشگاه لباس داداشم ارسلان لباس بخریم بعدش میریم شرکت داداشم
دیانا_اووو شرکتش چے گفت اسمش ارسلانه 🥺😍 چه ناناس
😏ول کن نباید دل ببندم 😂😂
چقدم داداش داداش میکنه
خب دیگه نزدیکاے ساعت 4 بود تا آماده شم برم اونجا 5 میشه بزار اولین قرارم وقت شماے باشم 😄
خوب چے بپوشم
اها همون هودے صورتیم با شلوار مشکے جذبم با پوتین مشکیام با شال مشکیم😍
اونانانا چه باکلاس شدم
آرایشم خیلے نمیخوام غلیظ باشه موهامم که اینطورے میکنم اوکے اوکے شدم
چه خوشکلم من 😮 🤣😅😂
در رو باز کردم
مامان گفت کجا
گفتم میرم با نیکا
فعلا خداحافظ
گفت خداحافظ
با نیکا هماهنگ کردم سمج ولم نمیکرد میگفت چرا دروغ میگے کجا میخواے برے یه جورے پیچوندمش
درو باز کردمو د برو که رفتیم 😍
واے چه هوا کیوته
ماشین گرفتم
سوار ماشین شدم
رفتمو خلاص
اینم پارت بعد🙂😉
________________________
#زیباترین_عشق
دیانا _ 🎵🎵🎶🎶
اره هواے دلیه
حال خوشگلیه
که مال خودم شدے
چیه مگه مشکلیه
مامان دیانا _دیانا دیانا دیانا دیانااااااااا😡🤬
دیانا _🎵 🎵 🎶 🎶 🎵 تو هے الکی
مامان دیانا _اون هدفونو در بیار مگه کر شدی
دیانا _چے شده مامان 🥶
مامان دیانا _ کفت خفه شده اینقد صدات کردم 🤬
دیانا _ببخشید مامان حالا چے شده
مامان دیانا _ یکے زن در رو زد گفت با دیانا کار دارم صداے یه پسر بود 😐🤨
دیانا _ باخودم گفتم یعنے خودشه 😬
عه مامان حتما دادش دوستمه قرار بود جزوه دوستمه بیاره 😄😅
مامان دیانا _باش بابا بیا برو جوابشو بده تا نرفته 😐😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏😏
دیانا _باش 😅
زود آماده شدم ببینم کیه
رفتم پایین از طبقمون یهو یه پسره که نمیشناسم کے بودو دیدم 🤨 آروم بهش گفتم از جلو در برو کنار مامانم صدامون میشنوه
پسره _خانم دیانا رحیمی
درسته
دیانا _به تو چه بگو ببینم چے میخواستی
پسره _از طرف آقا متین اومدم
دیانا _اها همون پسره
خب گفت چے بگے بهم 🥶با خودم گفتم اینجارو از کجا پیدا کرده 😖
پسره _رو گفتن ساعت 5 بیا این پارڪ اون پارڪ قبلے نرو
دیانا _چرا
پسره _اوناش به منو تو مربوط نیس فقط باید بیای
دیانا _هوے جمع نبند حالا برو دیگم پیدات نشه 😐
پسره _بے تفاوت رفت
دیانا _بیشورا جواب آدمو نمیدن 🤬
رفتم تو جزوه اے که از اتاقم آورده بودم تا موقع برگشت مامانم شڪ نکنه
در باز کردم
مامان دیانا _ 👀
دیانا _ 😅
مامانم چه بد نگام میکرد
رفتم اتاق گوشمو باز کردم
وَاووووو
چقد پیام
رفتم تو واتم
خو یه نا شناس پیام داده 😳
توجهم جلب شد رفتم ببینم چیه
پسره متین بود نوشته بود
سلام
میخواستم بدونی آمار ت رو دارم به خاطر همین پسره رو فرستادم دم خونتون
اون کسے که اومد دم در آدرس با داد بیا اونجا میخوام ببرمت فروشگاه لباس داداشم ارسلان لباس بخریم بعدش میریم شرکت داداشم
دیانا_اووو شرکتش چے گفت اسمش ارسلانه 🥺😍 چه ناناس
😏ول کن نباید دل ببندم 😂😂
چقدم داداش داداش میکنه
خب دیگه نزدیکاے ساعت 4 بود تا آماده شم برم اونجا 5 میشه بزار اولین قرارم وقت شماے باشم 😄
خوب چے بپوشم
اها همون هودے صورتیم با شلوار مشکے جذبم با پوتین مشکیام با شال مشکیم😍
اونانانا چه باکلاس شدم
آرایشم خیلے نمیخوام غلیظ باشه موهامم که اینطورے میکنم اوکے اوکے شدم
چه خوشکلم من 😮 🤣😅😂
در رو باز کردم
مامان گفت کجا
گفتم میرم با نیکا
فعلا خداحافظ
گفت خداحافظ
با نیکا هماهنگ کردم سمج ولم نمیکرد میگفت چرا دروغ میگے کجا میخواے برے یه جورے پیچوندمش
درو باز کردمو د برو که رفتیم 😍
واے چه هوا کیوته
ماشین گرفتم
سوار ماشین شدم
رفتمو خلاص
اینم پارت بعد🙂😉
________________________
۱۱.۷k
۰۳ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.