رییس کار عاشق p3
آیان:
ی ساعتی بود براش ساک میزدم تا اینکه ارضا شد
بهم گفت (البته آروم به طوری که هواسم نبود چی گفت): عشقم بیا بریم بخوابیم
گفتم: ها
جیمین:خوایم میاد بیب
آیان:اوکی بیبی
رفتیم بخوابیم که صدای ترسناک و مهیبی به گوشم خورد و من خود آگاه تو بغل جیمین پریدم
خلاصه جیمین رفت ببینه چه خبره دید از بیرون صدا میاد
و صدای باد بوده
آیان راحت شد و رفت با جیمین خوابید ساعت نه شد که خواست بیدار شده جیمین گفت : خانم لی بلند شو صبحونه بخور روتینت رو انجام بده ( منظور روتین پوسته) و آماده شو بریم کمپانی تمرین جیهوپ الان عصبانی میشه
آیان بلند میشه و کاراش رو میکنه (کار های بالا که جیمین گفته) و با جیمین میره کمپانی
جیمین موقع سوار شدن آیان رفت واسش در عقب رو باز کرد
آیان هم از تعجب چشاش وا مونده بود به هر حال کنار اومد و رفت تو ماشین نشست اون از کار دیشبش خیلی خجالت کشید واسه همین تا رسیدن به دم در کلاس رقص ساکت و ناراحت مونده بود
جیمین:
هوپی هیونگ هنوز نیومده بود برا همین گفتم :خانم لی بیا اینجا کارت دارم
اومد سمتم گونه هام از دستم در رفتن و به شدت قرمز شدن ( به صورت ایموجی رو به رو)😳
لکنت زبان میگیرم وقتی که خیلی کسیو دوست داشته باشم و بیاد سمتم برا همین اینطوری باهاش حرف میزدم: خا خا..نم ..ل..لی جوابم رو که داد نزدیک بود غش کنم خودمو کنترل کردم و ادامه دادم :دیش..شب مست بودی یا ... وا ..قعا.. عاش...شقم ..بوووو....دددی
وای بدبخت شدم که بگه آره و جواب داد:
ی ساعتی بود براش ساک میزدم تا اینکه ارضا شد
بهم گفت (البته آروم به طوری که هواسم نبود چی گفت): عشقم بیا بریم بخوابیم
گفتم: ها
جیمین:خوایم میاد بیب
آیان:اوکی بیبی
رفتیم بخوابیم که صدای ترسناک و مهیبی به گوشم خورد و من خود آگاه تو بغل جیمین پریدم
خلاصه جیمین رفت ببینه چه خبره دید از بیرون صدا میاد
و صدای باد بوده
آیان راحت شد و رفت با جیمین خوابید ساعت نه شد که خواست بیدار شده جیمین گفت : خانم لی بلند شو صبحونه بخور روتینت رو انجام بده ( منظور روتین پوسته) و آماده شو بریم کمپانی تمرین جیهوپ الان عصبانی میشه
آیان بلند میشه و کاراش رو میکنه (کار های بالا که جیمین گفته) و با جیمین میره کمپانی
جیمین موقع سوار شدن آیان رفت واسش در عقب رو باز کرد
آیان هم از تعجب چشاش وا مونده بود به هر حال کنار اومد و رفت تو ماشین نشست اون از کار دیشبش خیلی خجالت کشید واسه همین تا رسیدن به دم در کلاس رقص ساکت و ناراحت مونده بود
جیمین:
هوپی هیونگ هنوز نیومده بود برا همین گفتم :خانم لی بیا اینجا کارت دارم
اومد سمتم گونه هام از دستم در رفتن و به شدت قرمز شدن ( به صورت ایموجی رو به رو)😳
لکنت زبان میگیرم وقتی که خیلی کسیو دوست داشته باشم و بیاد سمتم برا همین اینطوری باهاش حرف میزدم: خا خا..نم ..ل..لی جوابم رو که داد نزدیک بود غش کنم خودمو کنترل کردم و ادامه دادم :دیش..شب مست بودی یا ... وا ..قعا.. عاش...شقم ..بوووو....دددی
وای بدبخت شدم که بگه آره و جواب داد:
۳.۳k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.