—لبخندهای غمگینت، چشم های بی فروغت و حتی لرزش دست هات رو
—لبخندهای غمگینت، چشمهای بیفروغت و حتی لرزش دستهات رو هم دوست داشتم. میدونم تمــام اینا ثابت میکرد تو کنار من هم تنهایی و ما نمیتونیم بهم کمک کنیم اما باز هم من، تنهایی که در کنار تو تجربهش میکردم رو دوست داشتم .—لبخندهای غمگینت، چشمهای بیفروغت و حتی لرزش دستهات رو هم دوست داشتم...
۶۸۵
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.