pt: ⁸ ♡bad boy
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تهیونگ ویو:
رفتیم و بعد 10دقیقه رسیدیم خیلی خوشحال بودم ولی تا رسیدیم بازم خودم رو به اون ادم قبل تغییر دادم
تهیونگ: بیبی اگه یکم تند صحبت کردم باهات ببخشید چونکه من از اینجا به بعد خودم نیستم ;-)
ا/ت: مشکلی نیست:)
تهیونگ: ممنون بیبی گرل
دبیر: سلام آقای تهیونگ خوش اومدید
تهیونگ: هوم خب بریم خانم ا/ت بفرمایید
ا/ت: اهوم بله
«رفتن و لبه ساحل پیش بقیه نشستن»
یونا:«جیغ» واییی خدا اومدی ته ته
تهیونگ: ترجیح میدم با اسم خودم صدام کنید
یونا: چه جنتلمن چشم ددی تهیونگ
تهیونگ: هه ددی؟ وادفک
تهیونگ: خیلی خب کی میاد بریم واسه شب چوب جمع کنیم
یونا: وای بابا خب بگو بادیگارد هات بیارن
تهیونگ: این اسمش اوردو هست ها
تهیونگ: حالا کی میاد؟«دستای همه بجز ا/ت رفت بالا»
تهیونگ: ا/ت بلندشو بیا
یونا: ع.. عا امّا
ا/ت: اخه من
تهیونگ: بلند شو گفتم «دستش رو سمت ا/ت دراز کرد که بلند شه»«ا/ت دستش رو گرفت و بلند شد»
«و باهم رفتن تو جنگل و یونا با حرص به ا/ت نگاه میکرد»«تقریبا وسط جنگل بودن»
تهیونگ: ا/ت بوس میخوام
ا/ت: وای خجالت بکش یکی میبینه
تهیونگ: اخه کی وسط این جنگل هست
ا/ت: اخ باشه بابا فقط بد نگیر که کبود بشه
تهیونگ: چشم قربان
«لب هاش رو روی لب های ا/ت گذاشت و مک عمیقی زد دستش رو دور کمر ا/ت گذاشت و به خودش چسبوند و صدای ناله های مردونش شروع شد»
تهیونگ: اوم اوه
ا/ت:«خودش رو جدا کرد» وای بخدا که کبود شده
تهیونگ: خب اره شده
ا/ت ویو:
دستم رو جیبم کرد و یه اینه کوچیک در اوردم صورتم رو دیدم لبام کبود بود
یه برق لب داشتم یکم از اون زدم
تهیونگ همش نگام میکرد
ا/ت: ای بسه دیگه بریم الان شب میشه هیچی هم جمع نکردیم
تهیونگ:.....«زل زده بود به لب های ا/ت»
ا/ت: کور خوندی به یه شرت میذارم صاحبشون بشی
تهیونگ:«سری به خودش اومد» چی چی چه شَرتیی
ا/ت: 20چوب کلفت پیدا کنی
تهیونگ: 20تاااا
ا/ت: خب 10چطوره
تهیونگ: چشم
«شروع کرد به جمع کردن»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمایت فراموش نشه 눈_눈
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تهیونگ ویو:
رفتیم و بعد 10دقیقه رسیدیم خیلی خوشحال بودم ولی تا رسیدیم بازم خودم رو به اون ادم قبل تغییر دادم
تهیونگ: بیبی اگه یکم تند صحبت کردم باهات ببخشید چونکه من از اینجا به بعد خودم نیستم ;-)
ا/ت: مشکلی نیست:)
تهیونگ: ممنون بیبی گرل
دبیر: سلام آقای تهیونگ خوش اومدید
تهیونگ: هوم خب بریم خانم ا/ت بفرمایید
ا/ت: اهوم بله
«رفتن و لبه ساحل پیش بقیه نشستن»
یونا:«جیغ» واییی خدا اومدی ته ته
تهیونگ: ترجیح میدم با اسم خودم صدام کنید
یونا: چه جنتلمن چشم ددی تهیونگ
تهیونگ: هه ددی؟ وادفک
تهیونگ: خیلی خب کی میاد بریم واسه شب چوب جمع کنیم
یونا: وای بابا خب بگو بادیگارد هات بیارن
تهیونگ: این اسمش اوردو هست ها
تهیونگ: حالا کی میاد؟«دستای همه بجز ا/ت رفت بالا»
تهیونگ: ا/ت بلندشو بیا
یونا: ع.. عا امّا
ا/ت: اخه من
تهیونگ: بلند شو گفتم «دستش رو سمت ا/ت دراز کرد که بلند شه»«ا/ت دستش رو گرفت و بلند شد»
«و باهم رفتن تو جنگل و یونا با حرص به ا/ت نگاه میکرد»«تقریبا وسط جنگل بودن»
تهیونگ: ا/ت بوس میخوام
ا/ت: وای خجالت بکش یکی میبینه
تهیونگ: اخه کی وسط این جنگل هست
ا/ت: اخ باشه بابا فقط بد نگیر که کبود بشه
تهیونگ: چشم قربان
«لب هاش رو روی لب های ا/ت گذاشت و مک عمیقی زد دستش رو دور کمر ا/ت گذاشت و به خودش چسبوند و صدای ناله های مردونش شروع شد»
تهیونگ: اوم اوه
ا/ت:«خودش رو جدا کرد» وای بخدا که کبود شده
تهیونگ: خب اره شده
ا/ت ویو:
دستم رو جیبم کرد و یه اینه کوچیک در اوردم صورتم رو دیدم لبام کبود بود
یه برق لب داشتم یکم از اون زدم
تهیونگ همش نگام میکرد
ا/ت: ای بسه دیگه بریم الان شب میشه هیچی هم جمع نکردیم
تهیونگ:.....«زل زده بود به لب های ا/ت»
ا/ت: کور خوندی به یه شرت میذارم صاحبشون بشی
تهیونگ:«سری به خودش اومد» چی چی چه شَرتیی
ا/ت: 20چوب کلفت پیدا کنی
تهیونگ: 20تاااا
ا/ت: خب 10چطوره
تهیونگ: چشم
«شروع کرد به جمع کردن»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حمایت فراموش نشه 눈_눈
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱۵۹.۱k
۱۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.