پارت ¹⁰
پارت ¹⁰
فیک : شب تاریک 🕸🖤
پرش زمانی ب ساعت ⁴ صبح
ویو ا٫ت
از خواب پریدم دلم خیلی درد میکردم نگاهی به خودم انداختم لباس پوشیده بودم تعجب کردم گفتم حتما کوک کرده رفتم پایین ی لیوان اب بخورم صدا های عجیبی از ی اتاقی که اصلا توش رو نگاه نکرده بودم میومد اول گفتم حتما کوک بیدار شده بیخیال شدم
میخواستم برم بخوابم خواستم در اتاقمو باز کنم ک دیدم دوباره همون صدا اومد دستمو از روی دستگیره ی در برداشتم و ب سمت صدا حرکت کردم
میخواستم درو باز کنم وقتی ک باز کردم با چیزی ک دیدم تعجب کردم
-ت.و......ک....ی.....هستی؟؟
( پسری ک با ماسک و لباس سیاه جلوم وایساده بود )
/ هیسس اروم صداتو نشنوم( میومد جلو تر
ویو ا٫ت
نفهمیدم چی شد اون پسره هی داشتم میومد جلوم منم میرفتم عقب ک ی صدایی اومد.
سیاهی مطلق.........
ویو ا٫ت
توی یک اتاق بیدار شدم اتاق من نبود خواستم بلند شم ک دستام ب تخت بسته شده بود وقتی ب خودم نگاهی کردم فقط لباس زیر داشتم
-جییغغغغغغ کمککککککک کسی اونجا نییییسسسستتتتت ککککممممکککککممممم کنییییید
ک در باز شد
/اوه بیبی گرل چرا اینقدر داد و بیداد میندازی
-(با چهره ای ک دیدم شوک بهم وارد شد )
-جیمین؟
/ دلت برام تنگ نشده بود؟
-عوضی تو بهم خیانت کردی چرا باید دلم برات تنگ باشه
/ (یک صندلی گذاشتم جلوی تخت و نشستم چشمم افتاد ب .....(اوهوم درس نداری 😐)خیلی ناناص بود)( ودف 😐 )
-هوییی ب کجا نگا میکنی ( با داد
/ ب بدن ی دختری ک مال خودمه
-برو گمشو من خودم شوهر دارم( منظورش کوکه ولی از کوک متنفره 😐)
/ چیییییی؟ تو با اجازه ی کی شوهر کردی؟؟؟؟
- میخواستی از شوهر سابقم اجازه بگیرم ک بهم خیانت کرده؟؟؟؟( باداد
/خفه شوووو من بهت خیانت نکردم( با داد
-دستامو باز کن بگم بهت خیانت کردی یا نه
/(دستاشو باز کردم بخاطر اینکه گفت نه بخاطر اینکه بالاخره باید باز میکردم........
حمایت کنین:/♡
شرطا³⁰ لایک ³⁰ کامنت 😀💋
بابای :)
فیک : شب تاریک 🕸🖤
پرش زمانی ب ساعت ⁴ صبح
ویو ا٫ت
از خواب پریدم دلم خیلی درد میکردم نگاهی به خودم انداختم لباس پوشیده بودم تعجب کردم گفتم حتما کوک کرده رفتم پایین ی لیوان اب بخورم صدا های عجیبی از ی اتاقی که اصلا توش رو نگاه نکرده بودم میومد اول گفتم حتما کوک بیدار شده بیخیال شدم
میخواستم برم بخوابم خواستم در اتاقمو باز کنم ک دیدم دوباره همون صدا اومد دستمو از روی دستگیره ی در برداشتم و ب سمت صدا حرکت کردم
میخواستم درو باز کنم وقتی ک باز کردم با چیزی ک دیدم تعجب کردم
-ت.و......ک....ی.....هستی؟؟
( پسری ک با ماسک و لباس سیاه جلوم وایساده بود )
/ هیسس اروم صداتو نشنوم( میومد جلو تر
ویو ا٫ت
نفهمیدم چی شد اون پسره هی داشتم میومد جلوم منم میرفتم عقب ک ی صدایی اومد.
سیاهی مطلق.........
ویو ا٫ت
توی یک اتاق بیدار شدم اتاق من نبود خواستم بلند شم ک دستام ب تخت بسته شده بود وقتی ب خودم نگاهی کردم فقط لباس زیر داشتم
-جییغغغغغغ کمککککککک کسی اونجا نییییسسسستتتتت ککککممممکککککممممم کنییییید
ک در باز شد
/اوه بیبی گرل چرا اینقدر داد و بیداد میندازی
-(با چهره ای ک دیدم شوک بهم وارد شد )
-جیمین؟
/ دلت برام تنگ نشده بود؟
-عوضی تو بهم خیانت کردی چرا باید دلم برات تنگ باشه
/ (یک صندلی گذاشتم جلوی تخت و نشستم چشمم افتاد ب .....(اوهوم درس نداری 😐)خیلی ناناص بود)( ودف 😐 )
-هوییی ب کجا نگا میکنی ( با داد
/ ب بدن ی دختری ک مال خودمه
-برو گمشو من خودم شوهر دارم( منظورش کوکه ولی از کوک متنفره 😐)
/ چیییییی؟ تو با اجازه ی کی شوهر کردی؟؟؟؟
- میخواستی از شوهر سابقم اجازه بگیرم ک بهم خیانت کرده؟؟؟؟( باداد
/خفه شوووو من بهت خیانت نکردم( با داد
-دستامو باز کن بگم بهت خیانت کردی یا نه
/(دستاشو باز کردم بخاطر اینکه گفت نه بخاطر اینکه بالاخره باید باز میکردم........
حمایت کنین:/♡
شرطا³⁰ لایک ³⁰ کامنت 😀💋
بابای :)
۱۶.۱k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.