یاقوت آبی چشمانت پارت ۱۲
_*تو فکر بودم که صدای آتسوشی رو شنیدم ٪دازای سان خب من یه بتام و فرمون های شما روم تاثیر نداره و به نظرم مثله عطره ولی تاچهارا سان آلفا هستن و به نظر دارن اذیت می شن
تاچیهارا در حال سرفه کردن^ معلوم هست چته دازای می دونی چندبار صدات کردیم چرا انقدر فرمونات رو قوی آزاد کردی الان چویا می یاد همینطوریش حالش خوب نیست نادون با این رایحه هم که تو پخش کردی ممکنه بدتر بشه _ لازم نکرده تو یکی منو نصیحت کنی ٪ دازای سان راست می گه خب _خیل خب *لعنتی اصلا حواسم به رایحم نبود اگه کسی بفهمه به خاطر چویا انقدر نگران شدم ممکنه تو خطر بی افته
پرش زمانی به اتاق جلسه مافیا
تمام افراد آژانس و افراد مهم و مهبت دار مافیا جمع بود در اتاق باز شد و چویا، دازای ، تاچیهارا و آتسوشی وارد شدن
موری سان: اوه بالاخره چقدر طولش دادید چویا کون برای این تاخیر توضیحی دارید (یه لبخند به ظاهر ملیح و دوستانه)
+قربان .. _خب راستش موری سان قبل از اینکه برم این کله هویجی رو خبر کنم داشتم تجدید خاطره می کردم
موری: اوه دازای کون هیچ مشکلی نیست شاید دلت خواست به مافیا برگردی نظرت چیه
فوکوزاوا: فکر کنم ما برای کار مهمی اینجا جمع شده باشیم نه
تاچیهارا در حال سرفه کردن^ معلوم هست چته دازای می دونی چندبار صدات کردیم چرا انقدر فرمونات رو قوی آزاد کردی الان چویا می یاد همینطوریش حالش خوب نیست نادون با این رایحه هم که تو پخش کردی ممکنه بدتر بشه _ لازم نکرده تو یکی منو نصیحت کنی ٪ دازای سان راست می گه خب _خیل خب *لعنتی اصلا حواسم به رایحم نبود اگه کسی بفهمه به خاطر چویا انقدر نگران شدم ممکنه تو خطر بی افته
پرش زمانی به اتاق جلسه مافیا
تمام افراد آژانس و افراد مهم و مهبت دار مافیا جمع بود در اتاق باز شد و چویا، دازای ، تاچیهارا و آتسوشی وارد شدن
موری سان: اوه بالاخره چقدر طولش دادید چویا کون برای این تاخیر توضیحی دارید (یه لبخند به ظاهر ملیح و دوستانه)
+قربان .. _خب راستش موری سان قبل از اینکه برم این کله هویجی رو خبر کنم داشتم تجدید خاطره می کردم
موری: اوه دازای کون هیچ مشکلی نیست شاید دلت خواست به مافیا برگردی نظرت چیه
فوکوزاوا: فکر کنم ما برای کار مهمی اینجا جمع شده باشیم نه
۴.۹k
۰۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.