پارت3
پارت3
بعد دختره همش داشت تهدیدمون میکرد که یهومنو جیهیو با هم گفتیم مپیر و بعد احترام گذاشتیم که دختره و دار و دستش از جاشون سه متر پریدن بالا منو جیهیو زدیم زیر خنده داشتیم جرر میخوردیم بعد هی دختره چشاشو بسته بودو میگفت مدیر معذرت میخوام واقعا منو ببخشید به پاتون میفتم و همینطور داشت گریه میکرد
قیافه ی منو جیهیو 😂😂
بعد دختره اروم چشاشو باز کرد دید منو جیهیو داریم مثل چی میخندیم بعد یه نکاه به اینور و اونور کرد دید کسی نیست کل بگه های کلاس داشتن بهش میخندیدن بعد اومد جلو و گفت کار اشتباهی کردین حالا ببین چیکارتون میکنم
منو جیهیو: هر کاری میخوای بکن
بعد رفتیم
من: دختره ی پرو فکر کرده رئیس مملکته دختره ی اوسکل
جیهیو: اره واقعا ولی من هنوز دارم جر میخورم فقط اونجاش داشت خودشو میزد
منو جیهیو: 🤣
بعد رفتیم سمت سالن غذا خوری دیدیم همون پسرت که ماشینشو گِل خالی کردم با کلی پسره دیگه نشستن منو جیهیو از کنارشون رد شدیم ثلی خداروشکر هیچی نشد بعد اینکه غذا گرفتیم داشتیم میرفتیم که پسره زد زیر دستم و همه ی غذام با شینی پخش زمین شد اعصابم خورد شد
پسره: کوری جلوی پا هاتو نگاه کن 😏
بقیه ی دوستای پسره: 😂😂🤣
من: برگشتم و بهش گفتم تو مرضی چیزی داری؟ که اینطوری میکنی
پسره: هوی درست صحبت کن وگرنه
من: وگرنه چی؟
پسره: یبار دیگه بهم بی احترامی کنی که وسط حرفش ابمیوه ای که رو میز بود رو پرت کردم رو بلیزش
من: بیا الان میخوای چیکارم کنی و فهمیدم الاناس که منو بکنه تو گونی ببره دارم بزنه بخاطر همین سریع دست جیهیو رو گرفتم و گفتم بریم
رفتیم تو حیاط هیچ خبری از پسره نبود
بعد دختره همش داشت تهدیدمون میکرد که یهومنو جیهیو با هم گفتیم مپیر و بعد احترام گذاشتیم که دختره و دار و دستش از جاشون سه متر پریدن بالا منو جیهیو زدیم زیر خنده داشتیم جرر میخوردیم بعد هی دختره چشاشو بسته بودو میگفت مدیر معذرت میخوام واقعا منو ببخشید به پاتون میفتم و همینطور داشت گریه میکرد
قیافه ی منو جیهیو 😂😂
بعد دختره اروم چشاشو باز کرد دید منو جیهیو داریم مثل چی میخندیم بعد یه نکاه به اینور و اونور کرد دید کسی نیست کل بگه های کلاس داشتن بهش میخندیدن بعد اومد جلو و گفت کار اشتباهی کردین حالا ببین چیکارتون میکنم
منو جیهیو: هر کاری میخوای بکن
بعد رفتیم
من: دختره ی پرو فکر کرده رئیس مملکته دختره ی اوسکل
جیهیو: اره واقعا ولی من هنوز دارم جر میخورم فقط اونجاش داشت خودشو میزد
منو جیهیو: 🤣
بعد رفتیم سمت سالن غذا خوری دیدیم همون پسرت که ماشینشو گِل خالی کردم با کلی پسره دیگه نشستن منو جیهیو از کنارشون رد شدیم ثلی خداروشکر هیچی نشد بعد اینکه غذا گرفتیم داشتیم میرفتیم که پسره زد زیر دستم و همه ی غذام با شینی پخش زمین شد اعصابم خورد شد
پسره: کوری جلوی پا هاتو نگاه کن 😏
بقیه ی دوستای پسره: 😂😂🤣
من: برگشتم و بهش گفتم تو مرضی چیزی داری؟ که اینطوری میکنی
پسره: هوی درست صحبت کن وگرنه
من: وگرنه چی؟
پسره: یبار دیگه بهم بی احترامی کنی که وسط حرفش ابمیوه ای که رو میز بود رو پرت کردم رو بلیزش
من: بیا الان میخوای چیکارم کنی و فهمیدم الاناس که منو بکنه تو گونی ببره دارم بزنه بخاطر همین سریع دست جیهیو رو گرفتم و گفتم بریم
رفتیم تو حیاط هیچ خبری از پسره نبود
۱۴.۴k
۰۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.