دوپارتی کوکو پارت اول
ویو کوکو
نمیدونم چرا هروقت ا\ت رو میبینم یاد آکانه میفتم قلب پاکش نگاه مظلومش احساس میکنم با دیدنش قلبم میریزه
کوکو:اینوپی این دختره ا\ت داستانش چیه که انقدر ازیتش میکنن؟
اینوپی:ا\ت ا\ف رو میگی
کوکو: آره همون
اینوپی: دختر خیلی خوبیه ولی متسفانه مادر و پدرش تو حادثه ی تصادف ماشین فوت شدن الانم تو یه کافه کار میکنه و شبا هم پیشخدمت یه رستورانه و خودش خرج زندگیشو میده دخترای مدرسه هم سر همین ازیتش میکنن
کوکو: آها اون وقت تو اینا رو از کجا میدونییییی~-~
اینوپی: آنی دوست صمیمیشه کوکو 😑(آنی دوست دختر اینوپیه و با ا\ت تو یه کافه کار میکنه)
کوکو: واقعا؟
اینوپی:چرا باید دروغ بگم؟
ویو ا\ت
واییییییی خدااااا خسته شدممممم این دخترای عوضی تا کی میخوان منو ازیت کنننن بیخیالش واییی جدا از اون دیشب نخوابیدم خستم بعد مدرسه هم باید برم کافه شبم برم رستوران کوفتی چقدر من خوش شانسم
پرش زمانی به بعد مدرسه ویو ا\ت
از در مدرسه که اومدم بیرون بارون شدید گرفت چترم با خودم نیاوردم(فصل پاییزه) اصلا خدایا خوش شانس تر از منم هست آیاااااااااا
ویو کوکو
از اینوپی آدرس کافه رو گرفتم میرم خونه لباسمو عوض میکنم و بعدش میرم محل کار ا\ت(کوکو سنپای ا\ته)
توی کافه
آنی: ا\ت کثافتتتتتتتت
ا\ت: یا یوزارسیفففففففف
آنی:یوزارسیف کیه؟
ا\ت:هیچکس راستی مرگته داد میزنییییی
آنی:کره خرررر ۲ ساعت دیر کردیییی اوا چرا خیسی؟
ا\ت: مهم نیست زیاد با اجزات میرم لباس کارمو بپوشم
آنی: باشه برو
ویو ا\ت
لباسمو عوض کردم و یونیفرمو پوشیدم موهام رو تکون دادم تا آبش یکم بره بعدم بافتمشون خوب برم سفارش مشتری ها رو بگیرم*-*
اندر ذهن پول دوست عزیزززز
کوکو:خوبه رسیدم
وارد مغازه که شدم چشمم بهش افتاد واقعا خاص بود یهو...
...
.....
......
..........
...
دوستان عزیزممممم این پارت به ۹ تا لایک برسه پارت دوم رو میدم 😃
نمیدونم چرا هروقت ا\ت رو میبینم یاد آکانه میفتم قلب پاکش نگاه مظلومش احساس میکنم با دیدنش قلبم میریزه
کوکو:اینوپی این دختره ا\ت داستانش چیه که انقدر ازیتش میکنن؟
اینوپی:ا\ت ا\ف رو میگی
کوکو: آره همون
اینوپی: دختر خیلی خوبیه ولی متسفانه مادر و پدرش تو حادثه ی تصادف ماشین فوت شدن الانم تو یه کافه کار میکنه و شبا هم پیشخدمت یه رستورانه و خودش خرج زندگیشو میده دخترای مدرسه هم سر همین ازیتش میکنن
کوکو: آها اون وقت تو اینا رو از کجا میدونییییی~-~
اینوپی: آنی دوست صمیمیشه کوکو 😑(آنی دوست دختر اینوپیه و با ا\ت تو یه کافه کار میکنه)
کوکو: واقعا؟
اینوپی:چرا باید دروغ بگم؟
ویو ا\ت
واییییییی خدااااا خسته شدممممم این دخترای عوضی تا کی میخوان منو ازیت کنننن بیخیالش واییی جدا از اون دیشب نخوابیدم خستم بعد مدرسه هم باید برم کافه شبم برم رستوران کوفتی چقدر من خوش شانسم
پرش زمانی به بعد مدرسه ویو ا\ت
از در مدرسه که اومدم بیرون بارون شدید گرفت چترم با خودم نیاوردم(فصل پاییزه) اصلا خدایا خوش شانس تر از منم هست آیاااااااااا
ویو کوکو
از اینوپی آدرس کافه رو گرفتم میرم خونه لباسمو عوض میکنم و بعدش میرم محل کار ا\ت(کوکو سنپای ا\ته)
توی کافه
آنی: ا\ت کثافتتتتتتتت
ا\ت: یا یوزارسیفففففففف
آنی:یوزارسیف کیه؟
ا\ت:هیچکس راستی مرگته داد میزنییییی
آنی:کره خرررر ۲ ساعت دیر کردیییی اوا چرا خیسی؟
ا\ت: مهم نیست زیاد با اجزات میرم لباس کارمو بپوشم
آنی: باشه برو
ویو ا\ت
لباسمو عوض کردم و یونیفرمو پوشیدم موهام رو تکون دادم تا آبش یکم بره بعدم بافتمشون خوب برم سفارش مشتری ها رو بگیرم*-*
اندر ذهن پول دوست عزیزززز
کوکو:خوبه رسیدم
وارد مغازه که شدم چشمم بهش افتاد واقعا خاص بود یهو...
...
.....
......
..........
...
دوستان عزیزممممم این پارت به ۹ تا لایک برسه پارت دوم رو میدم 😃
۵.۷k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.